ONE SHOTS

↳one day༊

لبه ی پشت بوم مرتفعی نشسته بود. پاهاش رو روی هم انداخته بود و باد بین موهای کمی روشنش می پیچید.
از پاکت سیگاری که دور از چشم خانواده اش خریده بود؛ یک دونه سیگار بیرون کشید و بعد از روشن کردنش، اون رو گوشه لبش گذاشت.

پاهاش رو کمی توی هوا تکون داد که هیجان زیادی بخاطر ارتفاع وجودش رو میگرفت.

چند وقت پیش روی مچ دستش با تیغ حرف اس رو دراورده بود و حالا ردش کمرنگ شده بود.

_دیروز یه زمزمه هایی شنیدم

نگاهش رو به مردی که کنارش نشست انداخت و بدنش کمی بخاطر شوکه شدن لرزید. چون فکر میکرد روی پشت بوم تنهاست.

مرد اروم سیگار رو از بین دو انگشت لوهان دراورد: شنیدم یهو سمت یکی از همکلاسی هات هجوم بردی و کتکش زدی

لوهان جوابی نداد. مرد پکی به سیگار زد و بعد سیگار رو به لبه ی پشت بوم فشار داد و خاموشش کرد: عیبی نداره اگه سیگار بکشی

به لوهان که سعی داشت پاکت سیگار رو پنهان کنه گفت.

_پس لطفا به خانواده ام چیزی نگو...

مرد سر تکون داد، سمت لوهان خم شد. چونه اش رو بین انگشتاش گرفت و لبهاش رو بوسید: چرا کتک کاری کردی؟
لوهان جوابی نداد. بلند شد. با پشت دست روی لبهاش کشید و از پشت بوم رفت.
_________________________________________

_یه موسیقی سنتی بود...فقط یکبار شنیدمش
لبهاش رو غنچه کرد و کمی از اهنگ رو خوند: اینجوری...شنیدیش؟

_لوهان حواست اینجا باشه

استاد اوه بهش تشر زد و اون صاف نشست: فقط یه سوال درسی پرسیدم

اوه سهون جوابی نداد. فرمول دیگه ایی روی تخته نوشت و دوباره مشغول حل کردن مسئله شد.

_یه تیکشم اینجوری صداش رو میکشه
در حالی که ضعیف تر حرف میزد با صدای کنترل شده تیکه اهنگ رو خوند.

_اگه نمیخوای تمومش کنی برو بیرون لوهان

استادش دوباره به حرف اومد و پسر دبیرستان لباش رو اویزون کرد: من متوجه ی این بخش نشدم و پرسیدمش

سهون بی حس نگاهش میکرد. میدونست لوهان دروغ میگه: کجا رو نفهمیدی؟

به تخته اشاره کرد و لوهان در حالی که اخم کرده بود و با تمرکز تخته رو نگاه میکرد جواب داد: همش رو

اخم سهون واضح تر شده بود و لوهان درحالی که تکیه اش رو به صندلی داده بود، مظلومانه نگاه میکرد: اگه توضیح دادن دوباره سخته بیرونم کنین استاد

سهون جوابی نداد. یکی از دخترای صندلی جلویی کلاس رو بلند کرد: جات رو با لوهان عوض کن...بیا اینجا بشین تا دوباره یادت بدم