one

18.2K 983 106
                                    

خلاصه رو اول بخونین💙

گوشیم داشت زنگ میخورد نگاه کردم اهه لعنتی تازه خوابیدم کاش دو ساعت دیگه بهم زنگ میزد یعنی کسه دیگه ای نبود پوووف چی میشد جواب ندم؟
اااااه ولش کن حوصله غرغراشو دیگه ندارم
کوک:الوووو بله نامجون
نامجون:کوک فردا باید بری پیشه یه خانواده مادر و دخترن مثه اینکه مادر همش سرکار میره اصلا پیشه دخترش نیست دختره هم کمبود داره چند روز پیش بار سومش بوده که خودکشی کرده پدرش هم ترکشون کرده برو ببینم چیکار میکنی
کوک:یعنی الان با من کاری نداری برای امروز؟
نامجون:نه
زمزمه کردم:برای اولین بار.چه عجب!
نامجون:شنیدم چی گفتی
کوک:خب هیونگ کاری نداری؟
نامجون:خدافظ
دوباره گرفتم خوابیدم تازه چشام گرم شده بود که
جین:کووووووک
جواب ندادم که بیخیال شه که دیدم بله تختم بالا پایین رفت
جین:بیدار شو دیگه
کوک:هیونگ خواهش میکنم لطفا تا دو ساعت پیش داشتم با یکی از مریض ها حرف میزدم تازه یکم خوابیده بودم که نامجون هیونگ زنگ زد الانم که تو لطفا بذار بخوابم
جین:اوووه باشه کیوتکم دلت پر بوداا بخواب بیدار شدی شب میخوایم بریم پیشه جیمین و هوسوک باشه
در حالی که خوابو بیدار بودم گفتم باشه دیگه خوابیدم

چشم باز کردم اتاقم تاریک بود هیچی نمی دیدم یدفعه ترسیدم نه نه بازم تاریکی نه نه
کوک:نه نهههه نههههه خواهش میکنم دیگه نمیگم دیگه نمیگم به مامان خواهش میکنم نکن نککککن

Jin:

تو اتاقم داشتم موهامو درست میکردم لباسمم پوشیده بودم دیگه باید میرفتم کوک رو بیدار میکردم که صدای داد کوک اومد واااای لعنتی لعنت بهم حتما اتاقش تاریکه باید زودتر میرفتم چراغشو روشن میکردم با عجله رفتم تو اتاقش برقو روشن کردم روتختش نبود
جین:کوک کوکیه من ببین جین هیونگت اومده کجایی؟
رفتم از تو کمدش عروسک خرگوشیشو برداشتم رفتم اون ور تخت
جین:کوک ببین گوک کوچولو آوردم واست
داشتم میرفتم اون طرف تخت که دیدم شلوارم کشیده شدم زیره میزش قایم شده بود عروسکشو از دستم کشید خم شدم نشستم جلوش اوردمش تو بغلم موهاشو اروم اروم ناز کردم به پیرهنم چنگ زد با اون لحنش که مظلوم شده مثه بچه ها حرف زد باهام
کوک:جینی هیونگ من تلسیدم چرا پیشم نبودی
جین:هیونگو ببخش باشه؟


💙💙💙💙💙💙💙


خب گایز اینم از پارت اول در ضمن کوک بعضی وقتا بچگونه حرف میزنه به پای غلط املایی نذارین و هر چی ووت ها بیشتر بود زودتر پارت بعد رو میذارم وطولانی ترش میکنم و اینکه این تازه اولشه قرار داستان جالب بشه
Love you guys💙🐰🐯

my little boyOnde histórias criam vida. Descubra agora