"سبز آسمونی "

181 46 10
                                    

همیشه از رنگ چشمای سبز متنفر بودم . منفور ترین ادمهای زندگی من همیشه چشمهای سبز ترسناکی داشتن که انگار قصد رسوخ کردن به روحم و نابود کردنش رو داشتن اما چشمای تو...

فکر میکنم چشمای تو سبز آسمونی بودن لطفا بهم نخند و احمق صدام نکن من دلم رو به سبز های آسمونیت باخته بودم و هروز شاهد طلوع خورشید از چشم هات بودم ولی الان انگار توی سبز های آسمونیت بارون میاد نگاهم به پنجره خونه میوفته و اخم میکنم هنوز داره بارون میاد فکر میکنم باعث هوای ابری این روزها چشمهای تو باشه بهت نگاه میکنم دلم میخواد جز جز صورتت دوباره توی ذهنم ثبت بشه

نگاهت ک به صورتم میخوره انگار دوباره بغض میکنی و لبهات شروع به لرزیدن میکنه قبل از اینکه گریه کنی محکم بغلت میکنم و داخل خونه ای میارمت که خودت اونرو با عشق چیده بودی ولی الان چیزی ازش به یاد نمیاری وقتی محکم تر بغلت میکنم صدای هق هق هاته ک به گوشم میرسه و دستی که دور کمرم حلقه میشه قبل از اینکه حرفی بزنم صدای زمزمه ارومته ک به گوشم میرسه :

_ازت متنفرم لویی!

حس میکنم یک نفر پارچ آب یخ رو روی سرم خالی کرده. خشک میشم و انگار توان هیچ حرکتی ندارم ولی تو ادامه میدی :
_ازت متنفرم که به جای هردومون تصمیم گرفتی تمام این چند ماه میدونستم یچیز کمه و تو احمق خودتو از من دریغ کردی

سرت رو از شونه هام بیرون میاری و خشم غیر منتظره ای ادامه میدی:
_تو احمق میدونستی من عاشقتم تو .. تو حتی میدونستی من حاظرم برات بمیرم ولی تو با خودخواهی ... با خود خواهی تمام من رو ول کردی
میشنوم که موقع گفتن اینا صدات میلرزه و بلند شروع به گریه میکنی بدون حرفی سرت رو میگیرم و توی بغلم قایم میکنم و سرم رو توی موهات فرو میبرم ،نفس عمیقی میکشم و بعد از مدتها یه لبخند واقعی مهمون لبهام میشه ولی عزیزکم تو که نمیدونی من برای گذشتن از تو قلبم رو با چاقو تکه تکه کرده بودم و روش پا گذاشتم اما تو باید میخندیدی آرامشم تو با بودن با من شاد نمیشدی و همیشه نگاه مردم این شهر روت سنگینی میکرد تو شانس یک زندگی خوب رو داشتی

من نمیتونستم با خودخواهی این شانس رو ازت بگیرم . نفس عمیقی میکشی تا خودت رو کنترل کنی :
_همه چیز رو برام تعریف میکنی از اول تا همین الان !

________________________________________
سل لام :))) میدونم میدونم این کتاب آنپالیش شده بود و مدت زیادی آپدیت نداشته و خواننده ای نداره (نه که قبلا داشت😂😂😂) به هر حال قسمت بعدی فلش بکه و شما میفهمین چه اتفاقی افتاده :))) اره و به پایان نزدیکیم خیلیی نزدیک و بعد این شاید یه داستان بنویسم که شبیه اون داستان که تو پیج ایلینه جنایی و اینا باشه ببینم حمایت میشه اره و دوستون دارم
_کلی قلب آبی 💙💙💙
نرگس

fly with me (L.S)Where stories live. Discover now