3

198 27 11
                                    

د.ا.ن زین

بالاخره به محلی کع میخواستم برم رسیدم اروم از پله های دانشگاه بالا رفتمو به دفتر رسیدم واااای خدای من دیر کردمممممم همش تقصیر نایلههههه
بدو بدو به سمت دفتر میرفتمو نگام به توپ جلو پام بود که یهو به یه چیزی برخورد کردمو رو زمین پرت شدم اروم سرمو میمالیدم و چشمامو باز کردمو اونجا بود که اون چشمای شکلاتیو برای اولین بار دیدم اونم رو زمین افتاده بود
ز:اوه خدای من . من واقعا متاسفم
پاشدمو دستمو به طرفش گرفتم تا کمکش کنم بلند شه
اون با اخم دست منو پس زد یهو یه چیزی تو وجودم باعث شد اروم جیغ بزنم
ز:خ...خدای من....شما...شما لیام پینین!!!واااایییییی باورم نمیشهههههه بالاخره دیدمتوننننن!!!
لیام یه پوزخند زد و بلند شدو کلاه کپشو که ماله دروازه بانا بوده رو گذاشت رو سرش
ل:ببین پسر جون میدونم برای چی به اینجا اومدی اما متاسفانه به قیافه و جثه ات نمیخوره که فوتبالیست خوبی باشی پس بای بای
اخم کردم
ز:وااا مگه فوتبال فقط به جثه و قدرت بدنیه؟؟ تو که یع دروازبان حیرت انگیزی که باید اینو خوب بدونی
اون نیشخند مسخرش هنوز رو لبای صورتیش بود
ل:باشع اگه اینجوری فکر میکنی امروز ساعت ۶ بعد از ظهر بیا و با من و تیمم مسابقه بده اگه بتونی به من یه گل بزنی قول میدم که بهت به تیم جدیدت خوشامد بگم!!
مثل اینکه خیلی از خودش مطمعنه اما من لجباز تر از این حرفام پس گفتم:باشع قبول میکنم اما امیدوارم اگه گل زدم به قولت عمل کنی!!
یکم کلاهشو اورد پایینو اروم گفت:شک نکن!!!
_______________
میدونم کمه اما بخدا همینو الان که مدرسم نوشتم و اگه میگین مدرسه وای فای نداره و الان شبه باید بگم من تو کانادا زندگی میکنم اینم مدرک:

شما لیام پینین!!!واااایییییی باورم نمیشهههههه بالاخره دیدمتوننننن!!!لیام یه پوزخند زد و بلند شدو کلاه کپشو که ماله دروازه بانا بوده رو گذاشت رو سرشل:ببین پسر جون میدونم برای چی به اینجا اومدی اما متاسفانه به قیافه و جثه ات نمیخوره که فوتبالیست خوب...

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou télécharger une autre image.

نظر فراموش نشه
Love you all💛❤

the ball is a circleOù les histoires vivent. Découvrez maintenant