0.6

302 52 31
                                    

عکس♡_♡

Harry:
لبخند کوچیکی زدم وقتی زینو بیرون دفتر دیدم. تریستن ازم خواست امروز بیام اینجا و من صادقانه نمی خوام ولی مجبورم کاری رو که مجبورم انجام بدم.

"هری! رفیق من تورو توی فوراور ندیدم چطور بودی؟" زین پرسید و من لبخند زدم. من عاشق زینم چون اون یکی از اون آدمایی که توی این مکان لنتی واقعیه. من هیچوقت کسی به صادقی زین ندیدمو دونستن این که اونم اینجا کار می کنه حس عالیی داره.

"من عالی بودم، یکم استرسی؟" جواب دادم و اون لبخند زد. اون در مورد چیزهایی که بزنامه ریزی می کنه داشته باشه گفت و همچنین گفت توییت هام رو به لویی دیده و من می تونم اونو بیارم و من مشکلی ندارم لویی رو بیارم چون اون خیلی هاته و من یه سلبریتی کراش بزرگ روی اون دارم.

خداحافظی کردیم و من به سمت دفتر تریستن رفتم اون احتمالا می خواد در مورد یه چیزی که اشتباه انجام دادم حرف بزنه و ازم می خواد که تغییرش بدم. صادقانه اهمیتی نمی دم چون من بهش گوش نخواهم داد پس این واقعا اهمیتی نداره.

"آقای استایلز بشینید" تریستن گفت من فهمیدم که توی اتاق تنها نیستیم. به اطراف نگاه کردم و و اون مردم کون عجیب(😐) که لباسای قشنگ پوشیده بودن رو دیدم...شاید باید یه چیزی دیگه به جای سوییت پنتس و تی شرتم می پوشیدم...خوب الان دیره پس کی اهمیت میده.

"سلام آقای استایلز ما ریک مارتین و گرگ ایرنو هستیم و روی یک فیلم کار می کنیم و خوشحال می شیم اگر قسمتی از فیلم باشید" می تونم ببینم که چقد تریستن می خواد من اینکاو بکنم ولی صادقاته من نمی خوام یه مووی استار باشم من فقط می خوام هری باشم. من وقت ندارم که توی یه فیلم باشم.

"تو فقط اینجایی که اینو امضا کنی" تریستن گفت و من بهش نگاه کردم. اون قرار نیست به من انتخاب بده و این چیزیه که من تحمل نخواهم کرد. من هیچ کار فاکیی نمی کنم وقتی هیچ احساس فاکیی برای انجامش ندارم. من هیجوقت امضا نکردم که یه مووی استار باشم، من فقط می خواستم پول بدست بیارم پس می تونم زنده بمونم. من اینو نمی خواستم.

" درواقع من نمی خوام توی یه فیلم باشم. من از بودن تو جایی که هستم خیلی خوشحالم. گفتم و می تونم ببینم تریستن چجوری داره با چشماش منو می کشه. من نمی تونم کمتر اهمیت بدم چون این زندگیه فاکی منه و من نمی خوام اون صاحب فاکیه این باشه. این زندگی منه و من هرچی احساس می کنم انجام میدم. من هرکاری رو که فکر می کنم درسته انجامش میدن و این همچین احساسی نداره.

"ولی هری این یه فرصت بزرگه" ریک مارتین گفت و من با یه لبخند بهش نگاه کردم.

"من‌اینکارو انجام خواهم داد فقط اگر لویی تاملینسون رو توش ببوسم!"

من گفتم. من بیشتر اینو به عنوان جوک گفتم ولی میدونی اگر اون کاری کنه که ای اتفاق بیوفته من مشکلی ندارم چون لویی یه اس بوی(ass boy) خوبه...شما عینا کون اونو دیدین؟! اون بی نقصه... اوکی من نیاز دارم فکر کردن دربارش رو بس کنم چون نمی خوام الان یه مشکل توی شلوارم داشته باشم. این فقط زمان خوبی نیست.

می تونم عکسایی ازش رو توی گوگل سرچ کنم وقتی خونه تنها توی اتاق خوابمم...لخت...توی تختم...اوکی این غیر قابل دسترسیه.

Louis:

"سلام اینترنت! من لوییم و امروز اینجام تا شکایت کنم" گفتم و به دوربین لبخند زدم. من الان واقعا دیوونم.

" شما گایز در مور اینکه من یه عکس تو سنین مختلف توی اینستا نمی زارم، ولی این تقصیر من نیست! من برای مدت و دفعات زیادی تلاش کردم ولی اپم خودش بسته میشه وقتی سعی می کنم! " گفتم و گوشیم و اوردم بالا و نشونشون دادم. من حتی نمی دونم مشکل چیه.

" وقبل از اینکه شما بگید من باید اپ و آپدیت کنم بزارین بگم من اینکارو کردم و این هنوز کار نمی کنه. من صادقانه نمی دونم مشکل چیه. همه چی وقتی شروع شد که من سعی کردم این ویدیوی کوچیکو که می خواستم ببینید رو اپلود کنم و الان من نمی تونم تو یه عکس اپلود کنم. اینستاگرام احمق برای چی من هنوز ازت استفاده می کنم؟"

به شکایت کردن در مورد اینستاگرام ادامه دادم تا وقتی که خودمو خالی کردم و خسته شدم. من واقعا از اینستاگرام خسته شدم چون جدا اون هیچوقت کار نمی کنه. اونا باید واقعا درستش کنن چون من توی اینستاگرام طرفدار دارم کسایی که دوست دارن من الان و بعدا یه عکس آپلود کنم.

ویدیو رو ادیت کردم و منتظر موندم تا آپلود شه. یه چیزی که دوست دارم وقتی فقط می شینم و شکایت می کنم اینه که نیاز ندارم زیاد ادیت کنم. فقط لازمه اگه چیز اشتباهی گفتم ادیت کنم. ادیت کردن ولاگ ها و بقیه ویدیو ها با کلیپ های مختلف سخت تره. سعی می کنم اونقدر زیاد ادیت نکنم وقتی شکایت می کنم چون اگر اینکارو بکنم اون حسو نمی سازه و من از ندادن اون چیزی که می خوام به مردم بدم خسته شدم.

من عاشق ویدیو درست کردنم و خیلی خوش شانسم که یه شانس برای انجام دادنش دارم. من رویاهامو زندگی می کنم و فکر می کنم هرکسی که رویایی داره باید حداقل سعی کنم که واقعیش کنه چون هیچ چیز غیر ممکن نیست اگه به اندازه کافی بخوایش.

اگر می خوای که یه خواننده بشی کی اهمیت میده که تو میتونی بخونی یا نه! بعضی از مردم معروف میشن چون خوبن فقط به خاطر اینکه اینو خیلی می خوان. اگ یه چیزی و به اندازه کافی می خوای به واقعیت تبدیلش کن. نشین و منتطر نمون تا زمانی که یه نفر اون رو توی یه جعبه بهت تحویل بده چون بعد تو هیچ جایی نیستی عسلم.

______________________________________

واقعا ببخشید برای دیر آپ کردن فک کنم دو هفته گذشته:/// کلن از وقتی من شروع کردم این داستانو پابلیش کنم هی اتفاقای بد میوفته برام :(

ووت و نظر زیاد بدین تا بعدیو زودتر اپ کنم😂😂

#niloo

Youtube (Larry Stylinson)Where stories live. Discover now