"سلام" هری آروم سلام میکنه. کت چرمی بلندشو میبنده و قبل از اینکه جوابی بشنوه میاد داخل.
"هری!" جما تقریبا از تعجب داد میزنه و ابرو هاشو میده بالا."اینجا چیکار میکنی، بهت گفتم که خودم پیداش میکنم." اون درو میبنده.
هری دستشو لای موهاش میذاره و برمیگرده"نگران نباش، فقط به خاطر اون به دانکستر نیومدم."
"بشین هری. با یه چای گرم چطوری" جما اونو راهنمایی کرد تا بشینه " تو خیلی بی خبر بهم زنگ زدی که داری میای. من هنوز باورم نمیشه"
هری روی کاناپه نشست. و دستاشو تو هم برد.
"پس این خونه ای که میشر برات گرفته ها" اون اطراف و دید. خونه بوی تازگی میداد. اون خندید وقتی خواهرش سرخ شد.
جما همونجور که چایی رو می‌ریخت جواب داد"اون از موندن من تو هتل خوشش نمیاد" صدای خندش بلند شد.
"بیا جما من چیزی نمیخورم" هری گفت و به ساعتش نگاه کرد.
هفت غروب..
اون باید زودتر بره.
"تو از صبح تا حالا رانندگی میکردی" اون لیوان چای گرم رو روبروی هری قرار داد و
خودش کنارش نشست.
"چیزی دربارش پیدا کردی جما؟" هری با چین رو صورتش جدی پرسید.
"خب اره فک کنم به اندازه ی کافی پیدا کردم" جما توضیح داد"من به محله ای که آدرسش و داده بودی رفتم. و از مردم اونجا در مورد شخصی بنام تروی آستین پرسیدم. درست....درست مثل چیزی که تو بهم گفته بودی." اون یه نفس عمیق کشید.
"چیزی هم ... فهمیدی؟" هری اخم کرده بود و آروم گفت
"معلومه"
"خب اون یجورایی معروف بود." جما با انگشتاش بازی میکرد و مستقیم به چشمای هری زل زد.
اون صداش و صاف کرد.
"منظورت چیه معروف بود. ینی بازیگر تئاتر یا همچین چیزی؟"
"نه هری. چیزی فراتر از اون"جما سرشو پایین انداخت.
"اون عضو یکی از باند های معروف مواد تو دانکستره. یه عوضی و متجاوزگر که بچه های حاصلشو به قیمت زیادی میفروشه. یه مشروب خوار و البته یه فریبکار" جما چند ثانیه سکوت کرد"حداقل این چیزایی هست که من شنیدم..میگفتن دنبالش نگردم چون خطرناکه"
"چی-" هری دهنشو باز کرد و دوباره بست. چشماشو طرف دیگه ای چرخوند و لباش و با دندوناش میخورد.
'لعنتی' چیزی بدتر از اونچه تصور میکرده
"تونستی ادرسشو پیدا کنی؟ میدونی کجاست؟" هری سریع پرسید.
"من باید بدونم چرا باید دنبال همچین آدمی باشی"لبخند جما محو شده بود.
"میدونی کجاست" اون دوباره سوالشو تکرار کرد.
YOU ARE READING
The Problems (larry persian)
Fanfictionمشکلات بعد از ازدواج. لویی و هری همه چی دارن ولی فقط یکم سلیقه هاشون فرق میکنه. شاید همیشه سکس راه حل خوبی نباشه.. اونا میتونن باهم این مشکلات و حل کنن یا مجبور میشن از هم جدا بشن؟ #larrystylinson
