Eleven

1.3K 187 8
                                    

هری روز بعد از کنزی معذرت خواهی کرد.

"دارو های جدید باعث شدن که تمام مدت حس مزخرفی داشته باشم، پس خودم رو از دستشون خلاص کردم."

"تو نمیتونی مصرف اونارو متوقف کنی،"

آه کشید.

"احتمالا وقتی دارن بهت حس اونجوری میدن یعنی دارن کار می کنن."

هری اخم کرد.

"تو نمیخوای دست از سر من برداری، نه؟"

"نه"

با حالتی عصبی سرش رو تکون داد.

"البته که نه. هیچوقت این کار رو نمیکنم."

OCD | CompleteWhere stories live. Discover now