1|کنشگر درونی

386 15 1
                                    

بوی دود توی کلاب گلوی دختر رو میخاروند و باعث میشد که دختر مدام سرفه کنه. چند دقیقه منتظر موند تا گارسون بیاد. پشتش سمت بار بود و داشت به آدمای مستی که اون وسط خودشونو به هم میمالوندن نگاه میکرد. از انتظار متنفر بود. صدای یکیو پشت خودش شنید و برگشت سمت صدا ولی چیزی که دید یخورده فرا تر از انتظارش بود.

-اوه چه عجب! یکی اومد این طرف..

دختر اینو با بیحوصلگی و کمی عصبانیت گفت و به چشای سبز رو به روش خیره شد. پسر هم ابرو هاشو داد بالا

-کار نداری میخوام برم... کلی مشتری این...

دختر حتی اجازه نداد سر حرفشو تموم کنه.

-ویسکی... هرچی درصد الکلش بالاتر باشه بهتره...

پسر هم برگشت و یه بطری دست نخورده رو باز کرد. دختر میتونست بوی الکلش رو از اون فاصله بشنوه. یه پوزخند زد و توی دلش پسر رو تحسین کرد. گردن بندشو درست کرد و لباسشو جلوتر کشید که پاهاش توی جوراب بلندش زیاد مشخص نباشه. وقتی سرش رو بالا اورد گیلاسش جلوش بود. گیلاسشو سر کشید و منتظر پسر رو نگاه کرد. پسر ابروهاشو بالا داد و گیلاس رو باز پر کرد.

-بار بعدی که گیلاستو خالی کردی به گارسون بگو برات پرش کنه نه من.

-اونوقت تو نقش کلم بروکلی رو اینجا بازی میکنی؟

-من گارسون نیستم. جای دوستم ایستادم. اون الان میاد.

پسر اینو گفت و یه پوزخند زد. از پشت بار اومد بیرون و جاشو با یه مرد عضله ای عوض کرد. کسی که تازه ایستاده بود لبای گرد و چشمای ریزی داشت که درخشش چشماش نمیزاشت دختر درست رنگ چشماشو تشخیص بده. بی تفاوت برگشت ولی متوجه اون چشمای سبز بغلش نشد.

-واقعا کوری یا مثلا خودتو میزنی به نفهمی؟

دختر از ترس تکون بدی خورد با عصبانیت به پسر چشم غره رفت.

-یه سوال ازت دارم.

-بگو.

-میدونی بیشعوری؟

-اوه.... هههه... نه من بیشعور نیستم. من هریم.

دختر حواسش به لبخند خوشگل هری بود و عمق چالاش. آروم اسم خودشو زمزمه کرد

-سیدنی

چشمای پسر برق زد. لبشو گاز گرفت و با خنده گفت

-اسم قشنگی داری! واو... واقعا سلیقه کسی که این اسم رو روت گذاشته رو تحسین میکنم.

-مرسی... تو هیپستری؟

-اممم.... اره خب....

دختر سر تکون داد و لیوان مشروبشو تموم کرد.

-تو... یا متال هستی یا امو دارک؟

-متال.

-و توی کدوم آرمی هستی؟

FřįěńđšWhere stories live. Discover now