ChApTeR 18

949 102 26
                                    

-تو..تو چطور تونستی لویی؟
-هری من..
-خفه شو لو فقط خفه شو
-هری..بببین
-گفتم خفه شو من به تو عوضی اعتماد کردم
-هری..
حس کردم یه طرف گونم سوخت
-لو..لو تو خوبی؟..لو داداشی پاشو..لوو
چشمامو باز کردم..و جورجی رو جلوی صورتم دیدم
-ببخشید ک زدم تو گوشت ولی هرکاری کردم بیدار نشدی مجبور شدم..تو خوبی؟
-ج..جورجی؟
-جونم؟چیشده؟خوبی؟
-ب..بغلم کن
-چی؟
-بغلم کن جورجی
نشست بغلم رو تخت و بغلم کرد..سرمو رو شونش گذاشتم و داشتم بیصدا رو شونش اشک میریختم و جورجی دستشو رو کمرم میریخت و هیچی نمیگفت اون همیشه اینجوری بود همیشه میزاشت انقدر گریه کنی تا خالی شی بعد باهات حرف میزد..تیشرت و شونش و گردنش خیس خیس شده بود..سرمو از شونش برداشتم و گذاشتم رو پاش و اون همینجوری ک با موهام ور میرفت گفت
-لو؟
-همم؟
-چیشده؟
-هیچی
-نمیخوای بگی چی دیدی؟
-جورجی؟من میترسم
-از چی؟
-از همه چی
-چرا؟
-نمیدونم
جوابام خیلی گیج کننده بودن..ولی نباید به جورجی بگم
-نترس من پیشتم
لبخند زدم..جورجی کاشکی میشد بهت بگم..واقعا نیاز دارم به یکی همه چیو بگم
-لو میخوای فردا بگم حالت بده نریم پیش پسرا؟
-نه نمیشه باید بریم
-چرا؟
-چون..چون..چون اگه نریم اونا میان..
-اوه راست میگی..پ بهتره بخوابی..بخواب لو اگه بخوای پیشت میمونم
-نه مرسی خوبم میخوابم
سرمو گذاشتم رو بالشت..خم شد و گونمو بوسید
-شب بخیر داداشی
-شب بخیر جورجی
از اتاق رفت بیرون و من سرمو تو بالشت فرو کردم و سعی کردم بخوابم
-لووووییییس ویلییااام تااامییلسون
-ها؟بزار بخوابم
-اه پاشو دیگه لولو باید بریم پیش پسرا
-جورجی چقدر رو نروه منی
-چی گفتی؟
-هیچی گفتم چشم خواهرم الان پامیشم
-برگشتم تو اتاقت اماده باش
-باشهه
رفت بلند شدم و با چشای بسته بلند شدم رفتم دسشویی..محکم خوردم ب دیوار و ناله کردم چشامو باز کردم و صورتمو شستم..یه تیشرت سفید مشکی با سویی شرت سبز پوشیدم و شلوار جین کاغذیم هم پوشیدم
-لووووو اماده ای؟
-اره جورجی اومدم
ال استارای مشکیمو پام کردم و گوشی و سوییچو برداشتم و رفتم بیرون
-اولالا داداش مارو نگاه
جورجیو نگاه کردم ک با یه نیشخند زل زدم بود بهم خودش یه پیراهن صورتی که استیناش تا نوک انگشتاش بود و یه شلوارک لی چسبون پوشیده بود و موهاشو فر کرده بود
-اولالا خواهر مارونگاه
حرف خودشو تکرار کردم ک جفتمون زدیم زیر خنده
-بریم؟
جورجی گفت و من تا خواستم جواب بدم صدای گوشیم بلند شد..هری بود
-جانم؟
-لو یه ساعت دیگه بیاین..مامان هرزم اینجاست و اگه بیاین سردرد میگیرن از زر زراش
اوه چ بموقع
-اوه باشه عزیزم
-میبینمت..بای بای
-بای هز
-لولو چیشده؟
-پفف هرزه اونجا هریم گفت یکم دیرتر بیایم تا اون هرزه مخمونو ب فاک نبره(جونم ادب^_^)
-لو هری چیزی میدونه؟
-چی؟نه معلومه که نه
-پ چرا..
-خودش گفت اگه بیاین از زر زراش سردرد میگیرین
-همم..خب الان چیکار کنیم
-میخوای بریم کل باغو قدم بزنیم؟
-نمیدونم بریم
-جورجی؟
-جونم؟
-میشه..میشه ب پسرا بگیم و انتقام نگیریم؟
-لووووییس
عصبانیتش از طرز صدا کردنم معلوم بود وقتی خیلی عصبی بود اینجوری صدام میکرد
-ما انتقام میگیریم
-جو..
-حرف نزن اینکارو میکنیم
-باشه..
رفت طرف ماشین و سوارش شد
صدای گوشیم بلند شد هری بود
-سلام هز
-لو جسیکا رفت میتونین بیاین
-باشه الان راه میوفتیم
-باشه بای عشقم
-بای عشق من
اه کشیدم و قطع کردم و رفتم طرف ماشین و سوارش شدم و روندم طرف خونه هری و لو
-جورجی؟
-ب..بله؟
-ببخشید
-اشکال نداره..توام ببخشید لو
-بیخیال جورجی
-اتفاقای خوب تو راهن
-امیدوارم
************************************
sllllmmmm in chan rooz na halam ok bood na hess type bood sorry & midoonam ke in chapter kam bood rasti chizi namondeh in ff tamom she mikhain +18 tosh bashe?& Payanesh khob bashe?
Mn in chand rooz na vaqt dashtam na hal khobi na hosle midononamm in chapter kame vali sorry dg rasti chizi be tamom shodan in ff namonde:)ithanks bekhater vote & comment hatoon vali lotfan roh ha ham vote & comment bazaran
vote & comment pls

No CoNtRoLWhere stories live. Discover now