05

18 5 15
                                        

Blood 10

05

مورس نخ‌ها

چانیول با آسانسور شیشه‌ای پایین رفت. دست راستش رو توی جیب پالتوی مشکی بلندش فرو برده بود و طبق عادت با سکه‌ی توی جیبش بازی می‌کرد. انگشت‌های دست چپش همچنان با الگوی مورس روی رون پاش ضربه می‌زدن!

صدای فریاد بچه‌ها از مهد کودک طبقه سوم به گوش می‌رسید. کلافه از سر و صدا چشم‌هاش رو بست و نفس عمیقی کشید تا به اعصابش مسلط باشه. از آسانسور که پیاده شد به طرف پارکینگ رفت. پشت ستون P2 به دیوار تکیه داد و با سیم کارت یکبار مصرف شماره‌ای رو گرفت.

_آزمایشگاه... جواب تست مثبت بود!!

صدای گرم مرد پشت خط، لبخند به لب‌های چان آورد. حالا دیگه مطمئن بود دلتنگه، دلتنگ اون مرد با صدای مخملی و نگاه همیشه نگرانش!

به ساعت مچی پدرش خیره بود و با پا روی زمین خطوط فرضی می‌کشید. منتظر بود طبق معمول مُهر تایید رو بگیره.

_پس می‌خوای دوز رو دو برابر کنی؟!

_نه، همون ۴ سی سی کافیه. یادت باشه مارها همیشه دوز سمشون رو دقیق حساب می‌کنن!

تماس رو قطع کرد و به سمت ماشینش رفت...

****

وارد خونه که شد بوی اسید زیر بینش پیچید. در رو با کلافگی بست و پالتوش رو روی مبل پرت کرد. رو به دیوار پر از عکس و نخ‌های قرمز که مثل تار عنکبوت به هم وصل بودن ایستاد.
نگاهی به عکس رئیس جانگ کرد و پوزخندی روی صورتش نشست.

_تو فکر می‌کردی با اون بازی‌ها پدرم رو گول زدی... ولی حالا نوبت منه که مهره‌ها رو جا‌به‌جا کنم، ولی فعلا مهره‌ای که تو باشی رو حرکت نمی‌دم!

پشت سیستم نشست و مشغول بررسی گزارش‌های پلیس از طریق بک دور(backdoor) شد. با خوندن گزارش کارآگاه بیون لبخند تلخی زد.

_همینجوری دنبال سرنخ بگرد کارآگاه... ولی تو هنوز آماده‌ی دیدن حقیقت نیستی. منتظرم باش! این بار دیگه نمی‌بازمت!

روی صندلی به سمت دیوار پشت سرش چرخید. دیوار پر بود از عکس‌های پسر جوان و حرکاتش توی ۷۲ ساعت گذشته که با نخ‌های سفید به مکان‌های کلیدی _اداره، خونه، کافه‌ی همیشگی و..._ وصل شده بود.

نرم‌افزار shadow Trace در حال ردیابی برنامه‌ی روزانه رئیس بود.

_هر پنجشنبه ساعت ۸ شب میره باشگاه شنا... چه عادت احمقانه‌‌ای!

BLOOD10Where stories live. Discover now