پانزدهم

140 31 8
                                    

ماریا

از توی جاهایی که فکر میکردم سخت تر و پیچیده تر به نظر میرسید اینجا به یه لونه موریانه شباهت داره

واقعا خفاشا چجوری میتونن این تو زندگی کنن؟؟ ومن نمیدونم که در حال حاضر هیدن کجاست

یه دفعه صدای صحبت کردن از یه جای قصر بیرون اومد قبل این که کسی بفهمه رفتم طرف صدا تا به یه در رسیدم اون در عجیب و سفید بود وحالا که دقت میکردم فهمیدم که اون صدا صدای نالس!

درو آروم باز کردم که اون خفاش سفید رو روی تختی دیدم پس اینجااتاقشه و .....من اونو نکشتم لبخندی زدم و اروم وارد اتاقش شدم اون جا مثل خونه ارواح میموند

نزدیک تختش شدم که یه دفعه خفاش چشماشو باز کرد. واز دیدنم به شدت شوک زده بود و اون الان بیشتر به انسان شبیه بود. اون چشمای ابیش موهای بورش و صورت سفیدش من مطمعنم اون تا حالا به خاطر صورت زیباش خیلی هارو به فاک داده چرا که فکر میکنم منم تحریک شدم...

خفاش با صدای گرفته ای گفت:تو...ت...و .....این...جا چ...چه غلطی ...میکنی؟؟؟

پوزخندی زدم و گفتم:نتزس کاریت ندارم فقط خواستم بفهمم که تورو نکشتم همین"

به گردنش که باند پیچی شده بود و رد بخیه روش مشخص بود نگاه کردم و سرمی که به دستش وصل بود چتور اون خوب نشده!؟معمولا موجودات فرازمینی بدنشون زود ترمیم میشه..

ولی از اون جایی که من شانس گندی داشتم اون افکارمو خوند و چشم غره ی وحشتناکی بهم رفت.منم ازش چشم گرفتم و به انگشتای بلندش نگاه کردم

دختری از جنس گرگWhere stories live. Discover now