پنجمی( وان دی ها)

Start from the beginning
                                    

نایل:غلط نکنم نارنجک هسته ای بود

لویی :زین بابا جان زنده ای؟؟

لیام:هریه خر برو ببین این زین زینی به گا رفت آیا؟؟؟

هری به سمت آشپز خونه شتافت

لیام و لویی خیره به نایل...

نایل:ها چیه چرا این جوری نگاه میکنید مگه دزد دیدید؟؟

لویی:یعنی تو غیرتت نایل گمشو برو ببینم بعدشم با زین بهم میزنی

لیام:من میرم

لیامم به امداد گران حلال احمر پیوست...

نایل:چرا بهم بزنم؟؟؟

لویی:از بس که بی تفاوتی احمقی به خدا هری‌ اگه یه چیزیش بشه باید نعش منو از بیمارستان جمع کنن

نایل :اسطوره ای تو آخه

لویی:من نمیدونم چرا نمیخوای بری ببینی چی شده

نایل:فعلا لیام و هریم مردن

لویی صدای داد و فریاد شنید

لویی مانند اسپایدر عن به کمک بچه ها شتافت و نایل با خنده ی کنترل شده ای شاهد فیلم کمدی سال 2017بود

نایل:زین جان به فنا دادی جمعیت حلال احمر را

نایل اینو با خودش زمزمه کرد

نایل بلند شد و به آشپز خونه رفت لیام با دهن باز داشت بسته چیپس و پفک هارا نگاه میکرد هری و زین در حال گیس و گیس کشی بودن لویی در حال جدا کردن آن دو...

نایل بلند گفت:خوش میذگره؟
هری رو به نایل گفت:کثافت تو از این منابع الماس خبر داشتی و دم نمیزدی؟؟؟

لویی:بگو آقا برا همین نمیخواست بیاد آشپز خونه

لیام:ما از دیوونه خونه صدا داریم رادیو ایران

زین با خنده گفت:ما میخواستیم اینا رو برا اردوی فردا آماده کنیم

هری :چیکااااار کنینننننننن اردو خر کیه؟؟؟

لویی:آهههه هری به گا رفتیم اردوی چهار روزه از طرف سیما قرار بود بریم نیویورک مصاحبه

نایل:صبح بخیر ایران!

هری:منو باش فکر کردم اینارو این دیو میخواد تنها کوفت کنه

زین:نبابا من به فکر شما هستم مگه نه عسلم(زین؟؟؟الان ملت غش میکنن)

زین روبه نایل گفت

نایل:بعله معلومه اینا خیلی گاون که فکر کردن ما ازشون یادمون میره

لویی:تو که بوفالویی

هری:چیمیگین خرا

لیام:مستند چهاره؟؟؟؟

نایل:آقا گوسفدای عزیز پاشین از آشپز خونه بیاین بیرون بزارین به کارمون برسیم

لویی:من هنو یه چیزو نفهمیدم

زین:بپرس فرزند

لویی:چرا اگه میخواستین تنقلات ذخیره کنین مارو در جریان نزاشتین

نایل:سوال خوبی بود چون اگه شما گوریل هارو صدا میکردیم چیزی از آذوقه باقی نمیماند

زین:مرسی نفسم

هری:عع عع عع

زین:چیه؟؟

هری:عع رفت...

نایل:چی رفت؟؟

هری:زین تو کون خر

پسرا:-)

لیام:خخخ قهوه ای شدی زینی

لویی:هری یکی طلبت

نایل:لویی مواظب این هریه خر باش روش زیاد شده

لویی:آره تا چشم تو یکی در آد

لیام:بسه دیگه بچرو تحریم شخصیتی کردی

بچه ها از آشپز خونه رفتن

______________________

خخخخخخخ این قسمت خیلی باحال بود

راستی بچه ها یه سوال دارم بزارم لری باشه یا نه؟؟؟
زایلو حذف کنم یا نه؟؟؟؟
راستی نظرتون راجب سبک داستان چیه

یه سوال دیگه یه لری نوشتم نمیدونم بزارمش یا نه اگه طرفدار لری هستین اون داستان مطعلق به لری شیپر ها بگین زود تر اگه میخواین بزارمش که من برم کاورشو درست کنم
داستان زایل هم هستش اگه بهم بگین من اینارو بزارم
کامنت و ووت

Ilove you gays




































دختری از جنس گرگWhere stories live. Discover now