one

1.1K 96 7
                                    

(ماریا)
شونه رو آروم رو موهام کشیدم .جلوی آینه ایستادم اوه دیشب یادم رفت لباس خواب بپوشم از بس خسته بودم. چطوری شلوار لیو تحمل کردم جای تعجب داره!همون موقع سریع شلوارو از پام بیرون کشیدم ...اخیش !چه احساس خوبی پاهام دارن نفس میکشن(هوممممم؟؟؟؟)یه احساس رخوت و سستی بهم دست داد ولی احساسم زود پایان یافت چون احساس کردم اگه تا یک دقیقه دیگه تو دستشویی نباشم مطمعنم که منفجر میشم!!!(دیییییی)
وقتی از دستشویی برگشتم احساس کردم یه بار هفتاد کیلویی رو از مثانم برداشتند.به اتاقم برگشتم یه شلوار سفید نخی پام کردم از اتاق بیرون رفتم و تو آشپز خونه رفتم. از توی یخچال یه بسته آب پرتقال برداشتم ونون و... تستارو تو جاتستری گذاشتم یه لیوانو وچاقو و بقیه خرت و پرتارو گذاشتم رو میز پشت میز نشستم وچند تا لقمه برای خودم درست کردم و خوردم
به ساعت رو دیوار آشپزخونه نگاه کردم _اووووووه دیر شد!!!
سریع از پشست میز بلند شدم آب پرتقالو سر کشیدم همه وسایلو تو یخچالو وظرفشویی جا دادم واز آشپز خونه پریدم بیرون ودوباره راهی اتاقم شدم
به کوله پشتیم نگاه کردم و یه لبخند زدم یه بشکن برا خودم زدم دیشب همه چیو آماده کردم دوباره یه نگاه به ساعت انداختم برا بار دوم . پنج دقیقه از دست دادم پنننننننننج دقیقههههههههههههه!!!!
به سمت کمد لباسام هجوم بردم که سرم محکم خورد به در_آخخخخخخ!!!!
دودستی سرمو چسبیدم همون جور که سرمو مالش میدادم دنبال یه لباس خوب گشتم فهمیدم یه لباس یقه پوشیده در واقع زیر پوش صورتیه پر رنگ با شلوار کتان دم پای سفید جلوی آینه داشتم موهامو صاف میکردم به خودم دقت کردم... جذاب بودم؟؟؟صد البته !!!!(دقت دارین اعتماد به سقفش زیادیه)
پوست سفیدو موهای قهوه ای به رنگ قهوه خالص،چشمای زمردی موهامو بالا سرم جمع کردم و با کش صورتی قهوه ایم بستم یه خط چشم کشیدم که چشای درشتمو بهتر نشون میده سریع کولمو برداشتم و بیرون رفتم.

__________________
خب اینم از قسمت اول بچه ها نظر بدین روحیه بگیرم و بگم :نقی منم میام.
میدونم حرفم اصلا معنی نداشت:دییییی ولی کلا گفتم .خب نظر یادتو چی؟؟؟نرههه عکس دخترو هم گذاشتم

دختری از جنس گرگWhere stories live. Discover now