چوب پنبه را بیرون کشید و بعد از بو کشیدن عطرش، سه چهارم گیلاس را پر کرد و ان را جلوی جین لینگ گذاشت: ببینم جیانگ چنگ بهت مشروب خوری یاد داده یا نه.
جین لینگ گیلاس را برداشت و گفت: خب مشکل از چی بود؟
ووشیان روی صندلی مقابل جین لینگ نشست و بطری را بر دهانش گذاشت و چند قلپ نوشید: آهههههه... عالیه.
با استین پشت لبش را پاک کرد: هیچکدوم.. فقط ظرفیت من خیلی بالاس...
جین لینگ نیشخند زنان گفت: درسته.. دارم میبینم!
قلپی نوشید و ووشیان بطری را روی میز گذاشت: خب جین لینگ. وقتشه بگی چرا مارو اینجا اوردی.
ـ همونطور که خودت گفتی اینجا نیاوردمت تا انتقام مرگ پدر و مادرمو ازت بگیرم... در واقع... اینجوری خیلی بچگانه میشد.
ووشیان لحظهای مکث کرد. او میتوانست اولین کسی باشد که به او یاد میداد چگونه بنوشد اگر به خاطر او نبود و اگر زندگیاش را نابود نکرده بود. پس به یاد اورد که یک عذرخواهی به او بدهکار است: در مورد اونا... میدونم زمان زیادی گذشته... ولی واقعا متاسفم...
ـ دایی چنگ همیشه میگفت که مادرم چقدر دوستت داشت و باورت داشت... و با زندگیش اینو ثابت کرد...
با فکر کردن به یانلی هر دو حس میکردند دوباره دلتنگش هستند.
جین لینگ گفت: به هر حال دلیل دیگهای داره که اوردمتون اینجا.
ـ اوم.. درسته.. چیز مهمتریه.. چون...
نگاهش رنگ عوض کرد و دیگر خبری از بیخیالی قبل نبود: من تونم حسش کنم...
جین لینگ خودش را به ان راه زد: از چی حرف میزنی؟
ـ نیروی سنگ یین... من حسش کردم. حتی هنوزم حسش میکنم.
جین لینگ لبخند زد: درسته.. همونطور که از ییلینگ لائوزو انتظار میره... من خیلی ازت چیزای زیادی یاد گرفتم دایی.
ـ از من؟
ـ بله.. من تمام طلسمها و نوشتههایی که ازت باقی مونده بود دارم. حتی وسایلی که ساختی یا میخواستی بسازی و فقط طرحشونو داشتی. هر چیزی که در دره ییلینگ و اتاقت در لنگرگاه نیلوفر پیدا شد...
ووشیان حس خوبی به این قضیه نداشت: خب که چی؟
جین لینگ قلپ دیگری نوشید: چیزای خیلی زیادی هست که ازشون بیخبری... مثلا اینکه چرا هانگوانگجون نیروشو از دست میده... کنجکاو نیستی؟
ـ منتظرم برام تعریف کنی.
ـ میدونستم هانگوانگ جون بهت چیزی نگفته... به نظر نقطه خوبی برای شروع میاد...
قلب ووشیان سریعتر از حد معمول می تپید ولی هنوز هم خونسرد بود و جرعه جرعه از بطری شراب گران قیمت مینوشید.
CZYTASZ
WANGXIAO
Fanfictionشیائوژان دانشجوی سال آخر رشته تاریخ شناسی چین و وانگ ییبو، صاحب موزه پنج قبیله مشهور است. شیائو ژان با پیشنهاد استادش، پروفسور وانگ هایکوان، بررسی موسیقی قبیله گوسولان را به عنوان موضوع پایان نامه اش انتخاب میکند که برای انجام آن به کمک وانگ ییبو، ص...
Part 52: جین لینگ
Zacznij od początku