زن و مرد با تردید بهم نگاه میکنن. از دخترشون که مدتها بود خبر نداشتن و حالا قرار بود نوهشونروهم ازدست بدن؟
- اما...
مادر ماتیلد برای اعتراض دهن باز میکنه اما همسرش جلوشو میگیره.
- میگم امادهش کنن
- ممنونم
با حس رضایت فنجون قهوهشو برمیداره و به لب هاش نزدیک میکنه.
زمان زیادی نمیگذره که در سالن باز میشه. دختر کوچولویی با موهای فر زیتونی، درست به رنگ موهای مادربزرگش، و چشم های درشت سبز رنگش که به خودش رفته بود، با تخسی و ابروهای درهم داخل میشه. بکهیون از دختر بچه فقط میدونست که هفت سالشه.
- به پدرت سلام کن کارلوتا
"کارلوتا". اولین باری بود که اسم دخترش رو میشنید. به هرحال از کسی که این اسم رو انتخاب کرده بود ممنون بود چون چنین اسمی برازنده دختر دیو رینا بود.
نگاه کارلوتا همچنان به پدری بود که برای دومین بار داشت میدیدش. اولین بار بهقدری کوچیک بود که فقط شنیده بود به دیدنش اومده و از راست یا دروغش اطلاعی نداشت.
چندبار پلک میزنه و بعد ساده سلام میکنه. همونطور که کیف زرد رنگِ توی بغلشرو محکم فشار میداد میره و کنار مادربزرگش میشینه.
- ازش به دل نگیرین اون هنوز خیلی بچهس
هرکی توی اون عمارت بود میدونست کارلوتا چه دختر زیرک و باهوشیه و نسبت دادن کلمه "بچه" بهش حتی جالب هم نیست اما زن خانواده برای توجیه رفتارهای نوهش که خودشهم درکی ازشون نداشت میگه و دستی روی موهای فرش میکشه.
- متوجهم
کار بکهیون برای همیشه توی این خونه به اتمام رسیده بود پس بلند میشه. دستش رو سمت چانیول میگیره تا عصای سنگ کاری شده ش رو بهش بده.
- بهتره ما دیگه بریم. باید دخترم رو با خونه جدیدش اشنا کنم
- ولی من نمیخوام از اینجا برم
کارلوتا فورا و با جدیت اعتراض میکنه و بیشتر از قبل توی جاش فرو میره.
زن و مرد نمیدونستن باید چیکار کنن و بکهیونهم زیادی اروم بود. چانیول میدونست چقدر معشوقش از رفتارای بچگانه بدش میاد و نمیدونه باید چجوری باهاشون روبهرو شه پس خودشو توی بحثشون دخالت میده. به هرحال خوناشام از بدو ورود کارلوتا هیجان زده شده بود.
- اونجا کلی خوراکی خوشمزه و عروسک داریم مطمئنم بهت خوش میگذره
نگاه لجباز کارلوتا از فرش کنده میشه و به مردی که توی نگاه اول موهای بلوند و فر و قد بلندش و پوست تیره ش توجهشو جلب کرده بود نگاه میکنه. اون توی یک کلمه جذاب بود.
YOU ARE READING
➘ Safeless Home ➚
Fanfiction🕸ғιcтιoɴ: #safeless_home خانه ناامن 👣 coυple: chanbaek 👣 ɢeɴre: criminal-smut-supernatural 🕸 ᴀᴜᴛʜᴏʀ: @yasibbh