ͲᎻᎬ ᎡᎬᎠ ႮᎷᏴᎡᎬᏞᏞᎪ 3

21 3 2
                                    


صدای جیغ و فریاد افراد ، تمام سالن رو پر کرده بود و تا اتاق vip هم میومد

_ کوووک ..کووک..هی جونگکوک ..

با صدای جین وو به خودش اومد رد صدا رو گرفت
زیر میز بود و با دست به زمین اشاره میکرد ....

« بشین ..!!»

ولی جونگکوک هنوز توی شوک بود

تناسخ پیدا کرده بود توی آخرین کمیکی که خونده بود ..؟ یا بازی مورد علاقش ..؟!

دست راستش از زیر میز کشیده شد و با زانو روی زمین فرود اومد
جیهان دستش رو روی دهان جونگکوک گزاشت و انگشت اشاره اش رو جلوی بینی به منزله سکوت گرفت و بعد به انتهای راهرو اشاره کرد

فردی که انگار حمام خون گرفته بود و گزیدگی های تو ناحیه های گونه گردن بازو و پهلو هاش دیده میشد با لباس های کاملا تکه پاره ، قدم قدم نزدیک و گام های اروم و شلی به سمت در اتاقک برمیداشت

درِ اتاقکی که هر پنج نفر داخل بودند باز بود ، باز بودن در یه حرکت کاملا عادی بود همیشه به خاطر تنبلی یا فراموشکاری افراد در های اتاق باز میموند .

دیگه صدای نقس کسیدن خودشون ذو هم نمیشنیدن

هاجین در دلش آخرین ایه های انجیل رو زمزمه میکرد و از خدا تقاضای رحم و بخشش ...
آیا خدا بهش رحم میکرد ..؟
از مرده متحرک به اسم « زامبی / واکر » فقط فانتزی هایی که توی رمان ها و سریال ها و بازی های ویدیویی بود رو دیده بودن شاید تو دلشون امادگی هایی هم برای زامبی کنار گزاشته بودن و جنگ های حماسی رو تصور میکردند که قهرمان داستان خودشون بودن
ولی الان نه فیلم بود نه بازی نه تصورات ذهنی و شیفتینگ
این دنیای فاکینگ واقعی بود ....





فلش بک چندی قبل

هاجین اولین نفری بود که متوجه این واقعه شد
مشخص بود ، اون صاحب این کافه گیم بزرگ بود هر از گاهی نگاهی به سالن اتاق های وی آی پی و دوربین های امنیتی مینداخت
حتی اگه وسط تورنومنت جهانی هم میبود باز هم برای امنیت از شغلش کارش رو درست انجام میداد
دلش نمیخاست سرمایه ای که جمع کرده بود به دست یه سری بچه های قلدر یا ادم های سر به هوا از دست بره
نگاهی به دوربین مداربسته جلوی در ورودی انداخت
فردی خودش رو محکم به در های شیشه ای کافه میکوبید
این حرکت مثل نوار فیلم ویدیویی قدیمی درحال تکرار بود

گوشیش رو برداشت و همزمان توی مانیتور صفحه تورنومنت رو روی دسک تاپ گزاشت میکروفون رو خاموش کرد و کاراکترش رو گوشه ای به حالت نشسته گزاشت
زنگی به سانی همکارش زد و گوشی رو با شانه و کج کردن سرش نگه داشت
و حواسش رو به بازی داد

_ بله هیونگ .. ببینم مگه وسط تورنومنت نیستی ..؟
_ دارم دوربین ها رو چک میکنم یه مستو پاتیل داره خودشو میکوبه به در جلویی لطفا بهش رسیدگی کن ...

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jan 24 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

✧⁠\⁠(  ͲᎻᎬ ᎡᎬᎠ ႮᎷᏴᎡᎬᏞᏞᎪ )⁠ノ⁠✧Where stories live. Discover now