07: جونگ‌کوک آدم شد.

3.6K 539 50
                                    

_ می‌خوام ببینم هنوز آکبندی یا افتتاح شدی.‌

تهیونگ مثل برق‌گرفته به حالت نشسته دراومد و باعث شد که دست جونگ‌کوک از داخل شورتش بیاد بیرون؛ جونگ‌کوک با اخم از حرکت پسرعموش متقابلاً نشست و با ابروهایی که توی هم گره خورده بودن، پرسید:

_ چی شد؟‌

_ داشتی چی کار می‌کردی؟

_ فکر کنم واضح گفتم می‌خوام چه کاری انجام بدم؟
تهیونگ کمی عقب‌تر رفت و آب دهنش رو قورت داد، چرا ترسیده بود؟

_ من که بهت گفتم با کسی چیز نکردم، حرفم رو باورش نکردی پیرمرد؟‌

مرد بزرگتر فاصله‌ی کمی که تهیونگ ایجاد کرده بود رو طی کرد، نگاهش داشت تا تخم چشم‌های پسر دیگه نفوذ می‌کرد و اخمش هنوز از صورتش کنار نرفته بود که هیچ، حتی پررنگ‌تر شده بود.

_ خب پس چرا نذاشتی ببینم؟‌

_ تو چرا دلت یهو خواست کونم رو چک کنی؟ چه فرقی برات داره؟‌

واقعاً جونگ‌کوک چرا اون‌طوری رفتار می‌کرد؟ دو شخصیتی چیزی بود؟ یه دیقه پسش می‌زد و دقیقه‌ی بعد می‌خواست ببینه باکره‌ست یا نه؟!

_ مگه نمی‌خوای باهام عروسی کنی؟

_ نه‌خیرم، تو فرصتت رو از دست دادیش.

مرد دیگه از این حرف پسرعموش ابرویی بالا انداخت و با گرفتن شونه‌هاش، اون رو به به طرف خودش کشید و روی رون‌هاش نشوند.

‌_ ناز می‌کنی برام؟ نازهاتم می‌خرم.

تهیونگ اما با چشم‌هایی که تا ناموس از حرکات جونگ‌کوک گشاد شده بود پرسید:

_ چرا این‌جوری می‌کنی... تا پنج دیقه پیش که داشتی بهم می‌ریدی...‌ حالا نازهام رو می‌خری؟!

جونگ‌کوک از این حرف پسرعموش که با لحن بسیار کیوتی هم بیان شده بود، خنده‌ی آرومی سر داد؛ خب بخوایم خلاصه کنیم اون فقط می‌خواست یک‌کم تهیونگ رو حرصش بده؟‌ هم اینکه می‌خواست بدونه اگه قبولش نکنه پسرعموش تا کجا پیش می‌ره یا به نحوی چقدر دوستش داره؟‌

البته جواب تمام سؤالاتش رو گرفته بود و دیگه هیچ مانعی برای رابطه‌شون نمی‌دید، تهیونگ به عنوان یه مرد ۲۵ ساله‌ی بالغ اون رو انتخاب کرده بود و جونگ‌کوک سگ کی بود که به تهیونگ نه بگه؟!‌

اون حتی از "مثلاً نقشه‌ی درآوردن حرصش توسط مایکل" هم خبردار بود و می‌دونست که تهیونگ قراره همچین کاری بکنه، منتها نمی‌دونست که قراره توی اتاق بغلیش شوی پورن زنده راه بندازن برای همین تعجب کرده بود.

_ مگه این چیزی نیست که تو می‌خوای؟

_ چی؟

_ دوستت داشته باشم، بغلت کنم، بوست کنم، کنارت بخوابم، برام ناز کنی، با هم بریم سرقرار، برات غذا درست کنم، باهات عشق‌بازی کنم، باهات ازدواج کنم؟

Pepper KookvWhere stories live. Discover now