part 9

43 3 2
                                    

روز ظبط و شروع سفر
لی لی

ساعت ۹ باید حرکت میکردیم سمت فرودگاه
قرار بود بریم ژاپن و اونجا فیلم برداری داشته باشیم

با هیونو و بچه ها وسایلو گذاشتیم تو ماشین و حرکت کردیم سمت کمپانی پسرا چون اونجا فیلمبرداری شروع میشد

ده دقیقه بعد رسیدیم و از ماشین پیاده شدم دیدم همشون وایساده ان . و جی هو عینک طبیشو زده بودو تکیه داده بود به ماشین نگام میکرد .اون تتو ها و عضله های ورزشکاری تو‌اون تیشرت شدیدا تو‌چشم بود

وات د فاک‌چم شده من از کِی انقدر هیز شدممم
رفتیم سمتشونو و سلام‌ و احوال پرسی کردیم
کارگردان:خب بچه ها پس کاری که گفتمو انجام بدید اوکیه؟
بچه ها:بله
کارگردان:یک دو سه حرکت

خودشونو معرفی کردن و سلام کردن و جی هو: خب خببب این دفعه مثل اینکه همسفرای خوبی داریم درسته بچه ها؟
ووشیک:کاملا
یه جون:این شماا و این بلککک لیمنززز

دوربین سمت ما اومد و من دستامو بردم بالا و گفتم: تاداااا
سلام کردیم و خودمونو معرفی کردیم و
طبق چیزی که کارگردان گفته بود یوری برگشت سمت سوهو و گفت: خب کیم سوهوشی قراره کجا بریم؟

سوهو برگشت سمت دوربین و گفت:قراره بریمم ژاپنن و کلی کارای خفن انجام بدیم
یوری: پس بزنید بریم چون نمیتونم قول بدم اگه همینجا بمونیم به پرواز برسیم

سوار ماشینا شدیم و دوربینایی که برامون گذاشته بودن رو‌ روشن کردیم و تو طول راه کلی مسخره بازی دراوردیم
رسیدیم دمه فرودگاه و امیدوار بودیم که کسی جمع نشده باشه

وارد فرودگاه شدیم و بخاطر فیلمبردارایی که دورمون بودم‌توجه ها کم‌کم داشت به سمتمون جلب میشد و مردم دوربیناشونو دراورده بودن و فیلم میگرفتن

برای اینکه جمعیت جمع نشه سریع کارامونو‌کردیم و سوار هواپیما شدیم
.
.
.
بلاخره رسیدیم به خونه ای که برامون تو ژاپن گرفته بودن
کارگردان:خب بچه ها ما چهارتا اتاق داریم اینجا میتونید برید ببینید و انتخاب کنید

من و هجین و مینجی یه اتاق که تخت دو نفره و یه تخت یه نفره داشت رو انتخاب کردیم و جیوو و یوری هم یه اتاقو

پسرا هم
جی هو ، سوهو ،ووشیک و یه جین یه اتاقو و می سون و یونگ سو و جون وو هم یه اتاقو
داشتیم میرفتیم تو اتاقمون که جون وو با حالت گریه گفت:بابا منو با این دوتا مرغ عاشق تنها نزاریددد

ها؟دوتا مرغ عاشق منظورش می سون و یونگ سوعه؟؟؟
جی هو نگاه ترسناکی بهش کرد و جون وو که فهمید چه گندی زده سریع رفت تو اتاق ما ام تظاهر کردیم چیزی نشنیدیم

جی هو اروم به کارگردان گفت:لطفا این تیکه اش رو کات کنید
کارگردان:اوکیه نگران نباش

هرکدوم رفتیم تو اتاق خودمونو دوربینارو خاموش کردیم تا یکی دو ساعت استراحت کنیم

رو تخت دراز کشیدیم که هجین گفت:تا حالا تو زندگیم انقدر دلم نخواسته بود به یکی بدم
چشامو باز کردم و‌نگاش کردم:به کی؟
هجین:سوهو . وای  یه ادم چقدر میتونه خفن و خوشتیپ باشه
لی لی: واقعیتش نمیتونم منکر زیباییشون بشم مخصوصا جی هو
مینجی خودشو انداخت وسطمونو و گفت:هیچکی به پای ووشیک جون‌نمیرسه

جیوو:اگه هیز بازیاتون تموم شد بگیرید بکپید
لی لی : وای یا خدا جیوو چرا عین جن میری میای
جیوو یدونه زد تو سرم و گفت:اومدم شارژرتو ببرم پررو

مینجی:اونیی گوش وایسادن بده ها
جیوو:ببند بابا
هجین:اونی دیدی می سون و یونگ سو باهمننن؟
جیوو:اره چطور
مینجی: چرا تعجب نکردی
جیوو: مومنتایی که میدادن تابلو بود باهمن
لی لی:به نظرم خیلی کیوتن
جیوو:هرچی که هست . بگیرید بخوابید

اینو گفت و از اتاق رفت بیرون
خطاب به مینجی گفتم: برو تو‌جای خودت جامو تنگ‌کردیی

مینجی:نمیخوام اینجا گرم و نرم تره . بعدشم تو‌کلا اندازه جا سوئیچی چجوری جات تنگ‌شده؟
لی لی: به خدا میزنم تو سرتا برو تو جاتت
هجین بدون توجه به جر و بحثای ما گرفت خوابید و منم بعد از اینکه دیدم از پس مینجی بر نمیام خوابیدم
.
.
.
اهم سلامم
دوست دارم نظراتتونو بدونم برای همین حتماا کامنت بزارید و ووت بدیدد
مرسیی🩷🎀

My romantic Mistake:)Where stories live. Discover now