part11

45 4 1
                                    

مینجی

با جیغ لی لی از جام پریدم
لی لی با جیغ خطاب به می سون گفت:سوسککک سوسک زیر پاتهه
می سون با ترس پرید رو مبل و به زمین نگاه کرد و گفت:کو؟کجاست؟

با جیغ لی لی یوری و ووشیک اومدن تو پذیرایی و با تعجب بهمون نگاه کردن
لی لی یهو زد زیر خنده و گفت:دروغ گفتم،تلافی اون زیر پایی که برام گرفتی

تو این چند ساعت می سون و لیلی خیلی باهم صمیمی شدن
یوری با تاسف سر تکون داد و رفت تو اشپزخونه
بقیه ام زدن زیر خنده که دیدم جی هو یه شکل عجیبی به لی لی نگاه میکرد

جی هو
حتی شوخی کردناش هم کیوتهه این دختر ، وای چم شدهه من(بریکا:هیچی پسرم عاشق شدی عاشق)
داشتم بهش نگاه میکردم که با نگاه مینجی به خودم اومدم و رومو کردم سمت تلوزیون

بعد از خوردن عصرونه قرار شد بریم پارک گل های آشیکاگا
زیاد با گروه به ژاپن اومده بودیم ولی از اونجایی که بخاطر کار بود هیچوقت نتونستیم تفریح کنیم برای همین اولین بارم بود به این پارک گل میرفتم
بعد از نیم ساعت رانندگی بلاخره رسیدیم

پیاده شدیم و به اولین نفری که نگا کردم لی لی بود
با تعجب و ذوق داشت همه جا رو نگاه میکرد و بعدش با صدای بلند گفت:واییی اینجا واقعاا قشنگهه

رفتیم تو پارک که کارگردان گفت : خب اینجا قراره یه بازی انجام بدیم که نیاز به گروه بندی داره
جیوو:چه بازیی
کارگردان:طناب کشی ،جیوو و جی هو دوتا از لیدرا شما میشید سرگروه و یار های خودتونو انتخاب کنید

جیوو:بفرمایید سونبه
جی هو:نه خانوما مقدم ترن
جیوو:نه نه اول شما
خواستم مخالفت کنم که با دیدن قیافه کلافه بچه ها ادامه ندادم

ترسیدم که یه وقت جیوو لی لی رو انتخاب کنه برای همین اولین نفر لی لی رو انتخاب کردم

نوبت جیوو شد که یکم فکر کرد و بعد گفت:یه جون شی
همینجوری به نوبت یار کشی کردیم که تیمامون به این شکل شد

تیم من:لی لی ،یوری،هجین،می سون،من،جون وو
تیم جیوو:خودش،مینجی،سوهو،ووشیک،یه جون،یونگ سو
هرکی جای خودش وایساد

لی لی پشت من وایساد و خیلی جدی طنابو گرفت منتظر بود تا بازی شروع بشه
با شروع بازی همه تو تقلا بودیم تا ببریم
که یه دفعه تو یه حرکت طنابو کشیدن و بردن
همین که طنابو کشیدن یهو خوردم زمین و لی لی افتاد روم

داشتم از منظره رو‌ به روم‌لذت میبردم که می سون لی لی رو از روم‌بلند کرد و گفت:خیلی کم مونده بود ببریممم چرا خرابش کردیددد
من نمیفهمم چرا این بچه همش در حال ریدن به صحنه های عاشقانه زندگی مائه

لی لی بلند شد با حالت کیوتی دست به کمر شد و به می سون نگاه کرد و گفت:چرا به من میگیی؟خودت چی پس؟؟

می سون:من کلیی عضله دارم تو کوچولویی
یونگ سو اومد سمتشون و دستشو انداخت رو شونه های می سون و با خنده گفت: اره خیلی عضله داره😂

لی لی با دیدنشون لبخند کوچیکی زدو گفت: خیلی،  و رفت پیش هجین و مینجی
کارگردان:خب همه جمع بشید لطفا
جمع شدیم که کارگردان گفت:گروه بازنده باید امشب برای گروه برنده شام بخره

لی لی: خب من که پول ندارم پس با اجازه اتون میرم خونه

داشت میرفت که یونگ سو از کلاهش گرفتش و برگردوند سر جاش و بهش گفت:فکر فرار به سرتم نزه لی لی خانوم😂

لی لی قیافه اش اویزون شد و گفت:من گناه دارمااا
همه به قیافه اش خندیدیم که کارگردان ادامه داد:پونزده دقیقه فرصت دارید تو پارک یه گشتی بزنید و عکس بندازید بعدش همه جمع شید اینجا
داشتیم همه با هم راه میرفتیم که یکی دویید سمتم...

My romantic Mistake:)Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum