part 10

45 3 4
                                    

یه جون

همه خواب بودن و تنها کسی که بیدار بود من بودم
حوصلم سر رفت و تصمیم گرفتم برم بیرون بشینم
از اتاق رفتم بیرون و دیدم یوری رو مبل نشسته بود و تو گوشیش فیلم میدید

دختره خیلی خوشگل و کیوتی بود
اخلاق ارومی داشت و مهربون بود
دقیقا تایپ خودم ولی خب مطمئنن قرار نیست هیچوقت بهم پا بده😂

نشستم کنارش انقدر غرق فیلم بود که متوجه من نشد

سرفه الکی کردم که سرشو از تو گوشی دراورد و بهم سلام کرد دوباره سرشو برد تو گوشی
خب الان دیگه کامل مطمئن شدم قرار نیست بهم پا بده

یه جون:کارِتون رو صحنه تو مراسم ماما خیلی خوب بود بدون اهنگ پس زمینه و اونم برای اولین بار انقدر عالی اجرا کردن واقعا استعداد میخواد

یوری:مرسی کار شما هم عالی بود
اینو گفت و دوباره سرشو کرد تو‌گوشی
یه جون:همیشه انقدر کم حرفی؟

بلاخره گوشیشو خاموش کرد و گذاشت کنار و بهم نگاه کرد و گفت:نه همیشه ولی  الان حرفی نداشتم بزنم

یه جون:خب پس من حرف میزنم تا تو ام حرفت بیاد اوکیهه؟
خندید و گفت:اوکی

یه جون: چه سبک موسیقی دوست داری؟
یوری: صد در صد کلاسیک
یه جون:شوخی میکنییی؟منم عاشق موسیقی کلاسیکم

یوری که انگار مشتاق شده بود با هیجان گفت:خواننده مورد علاقه ات کیه؟؟؟
یه جون:فلانی

یوری: وای منممم
همینجوری سرگرم حرف زدن بودیم که می سون وارد پذیرایی شد و همینجوری که چشماشو میمالید گفت:هیونگگ گشنمه

کلافه از اینکه پرید وسط حرفمون برگشتم سمتش و گفتم:خب برای خودت یه چیز درست کن
اومد سمتم و دستمو کشید و گفت :تو درست کنن لطفاا

یوری خندید و گفت:من درست میکنم فقط قبلش بزارید بقیه رو بیدار کنم
یوری رفت تا بقیه رو بیدارکنه که مشت خیلی ارومی به می سون زدم و گفتم:داشتم سعی میکردم مخشو بزنمم چرا مزاحممون شدی

می سون:پوففف هیونگ اینا مخشون زده نمیشه
خواستم جوابشو بدم که ادامه داد:منم برم پسرارو بیدار کنم
.
.
یوری

اول رفتم جیوو رو بیدار کردم و بعدش بقیه دخترارو
هجین و لی لی و مینجی با سر و صدا و شیطنتای همیشگیشون از اتاق بیرون اومدن
اعضای تیم اومدن و دوربینارو روشن کردن و برای حفظ ظاهر همه رفتیم تو اتاقامون و از اول مثلا بیدار شدیم

داشتم غذا درست میکردم که حضور یکی رو کنارم حس کردم

برگشتم سمتش دیدم یه جونه
یه جون:کمک‌میخوای؟
یوری:بلدی؟
یه جون:یه چیزایی حالیمه
لبخندی زدم و بهش گفتم پیازارو خورد کنه
مشغول شد و بعد پنج دقیقه صدای فین فینش اومد

با تعجب برگشتم سمتش و گفتم:گریه میکنی؟
با چشای اشکی برگشت سمتم و گفت:نه فقط یه دختر خانومی بهم یه کاری داده اندازه کل زندگیم عذاب بکشم

با دیدن قیافه اش زدم زیر خنده ،واقعا کیوت شده بود
دست از کار کشیدم و گفتم:وای چرا این شکلی شدی😂بیا اینور خودم خورد میکنم وگرنه چشاتو از دست میدی
یهو جدی شد و گفت:هیی من قویی ام این چیزا منو از پا در نمیاره

چند ثانیه بعد
یه جون:یوری شییی غلط کردممم خودت خورد کن چشام داره از دست میره
بهش خندیدم و گفتم: باشه باشه برو 😂

شروع به خرد کردن پیازا شدم که ووشیک اومد تو و‌گفت:ببخشید اون واقعا تو غذا درست کردن خوب نیست ،کاری هست به من بگو

برگشتم سمتش و با لبخند گفتم:میتونید مواظب باشید غذا نسوزه؟
ووشیک:اره حتما ،راستی انقدر رسمی باهام حرف نزن راحت باش

لبخندی زدم و گفتم:باشه حتما
مشغول غذا درست کردن بودیم که صدای جیغ یکی از تو پذیرایی اومد .....
.
.
.
سلامممم
بیاید بگید کدوم کاپل به نظرتون بیشتر بهم میان🩷

My romantic Mistake:)Onde histórias criam vida. Descubra agora