part12

545 28 2
                                    

استفاده کنم نه ؟
-به هیچ جام نیست
این رو گفت و اتاق رو ترک کرد و
یونگی هم نفس عمیقی کشید و بلند شد تا بره پیششون
(یک هفته بعد زمان بستن چمدون ها خونه ی جیمین و جونکوک )
-واقعا خیلی مسخره چرا باید به این سفر مزخرف بریم اونم کجا اروپا مرکز تفریحات دنیا ولی باید بریم کار کنیییییم
-این تقصیر کی بود که رفتیم تو بار و اونا ما رو دیدن و مار‌و استخدام کردن؟هااا
-چه ربطی‌ به من داره؟من گفتم بیان دانشگاه؟
-اگه غر غراتون تموم شد یه ماشین جلو دره
-پس ما رفتیم
~نامجون آپا کجاست؟
-اینجام اینجام سریع برید مراقب خودتون هم باشید
-کجا بودی؟
-بعدا می گم
-باشه پس ما رفتیم خدافظ آپا نامی و آپا نامجون خدافظ جنی و هوسوک
دوتاشون هم جین و نامجون و هوسوک و جنی رو بغل کردن و رفتن تو حیاط و با یه ماشین آخرین مدل رو برو شدن
-او خدای من
-سلام من از طرف شرکت اومدم شما رو برسونم آقای تهیونگ و آقای یونگی سرشون یکم شلوغ بود پس نتونستن شخصا بیان ولی توی فرودگاه همین دیگه رو میبینیم بفرمایید
-بله ممنون
-هیش زحمت ندادن بیان دنبالمون ولی خودمون که ماشین داشتیم
-سرشون شلوغه کم تر غر غر کن
راننده ی ماشین :بفرمایید این هم آخرین چمدونتون و این هم بلیط هاتون
-خیلی ممنون
-در مورد اطلاعات سفر چیزی میدونی؟
-نه من خبر ندارم، فکر کنم خودشون بهتون خبر میدن من دیگه میرم خدانگهدار
-ممنون خدافظ
-من نمی بینمشون
-بیا بریم سوار هواپیما شیم میبینیشون عجول
-هوف
بلیت هارو تحویل دادن و رفتن و سوار هواپیما شدن و اونجا تهیونگ و یونگی رو پیدا کردن
-لعنتی جام جلو پنجره نیست...من پنجره می خواممممممم
-اخی کوچولو نگران نباش
جونگکوک از حرص صورتش قرمز شد و اوفی از سر درد کشید
-میتونی بیای جای من
-عا...نیازی نیست
تهیونگ آروم توی گوشش گفت:
-نکنه ازم می‌ترسی کوکی
-خوب جیم جای من کنار  پنجرس
تهیونگ خنده ای از کیوت بازی‌اش کرد و گفت
-این شد جونکوک خودمون
-اوکی پس منم کنار جون
تهیونگ چشم غره ای بهش رفت که میشد توش خوند "ببند"
-منم کنار جیمین میشینم
-مثل اینکه منم کنار تو عم بچه
-اه چه کابوسی
-منظورت یه رویا نیست
-نه تو شنواییت از الان مشکل پیدا کرده
-نظر لطفه
-باز شروع شد
*****
چمدون هارو گذاشتن رو چرخ و چهار تایی وارد هتل شدن و سمت میزی که هتل دار اونجا بود رفتن
(تمام متی که با غریبه ها صحبت میکنن انگلیسی حرف میزنن)
-سلام،یه اتاق چهار نفره داشتیم
-بله الان چک میکنم، به نامه؟
-کیم تهیونگ،مین یونگی،جئون جونگکوک،جئون جیمین
:بله اتاقتون طبقه آخره که دوتا  تا اتاق چهار نفره داره ثبت شده
-بله ممنون،میشه کلید رو لطف‌کنید
-حتما، یک لحضه صبر کنید
جیمین که تعجب کرده بود آروم در گوش جونگکوک گفت
-ببین داداش،اینجا تو هر طبقهش شش اتاق داره خوب....بعد طبقه آخر دوتا داره؟ مگه هر اتاقش چقدره
-هروقت فهمیدی به منم بگو
سوار آسانسور شدن و طبقه ششم رو زدن
-عاو....استخر هم داره
-یونگ به نظرم اگه میرفتیم هتل خودمون بهتر بود اینجا کوچیکه
-دادا اون دو شهر اونور تره
-وایسا وایسا وایسا،شماها هتلم دارین؟
جونگکوک اخم غلیضی کرد و گفت
-جیمین ادای ندید بدیدارو در نیار ما خودمون دو تا هتل داریم
-واقعا؟
-آره
-بزرگه؟
-یکیشون اندازه اینجاس یکیشونم از اینجا بزرگتره
-آها یونگ گفت بزرگ یادم افتاد،بزرگترین اتاق برای منه و اینکه هتلاتون تو کرس؟
-نه،یکیشون تایلنده یکیشون آمریکا
تهیونگ آروم به یونگی گفت
-وضع مالیشون اونجوری که فکر می‌کردیم نیست
-آره
-رسیدیم نمیخواین پیاده شین؟
-اوه...بریم
از آسانسور خارج شدن و سمت اتاقشون حرکت کردن جیمین و جونگکوک هم دنبالشون راه افتادن
-وای یادم رفت بگم
-چیه
-قراره همون تو یه اتاق بمونیم؟
-خوب آره...مهمه؟
-نیست؟
-نه،بیاین قبلش بریم استخر
-تو و جونگکوک برین من و تهیونگ باید تو حال کارارو برنامه ریزی کنیم
-باشه،جونگکوک وسایلت رو بردار بریم
جونگکوک و حیمین وسایلشون رو توی یه سبد دسته دار گذاشتنو رفتن،تهیونگ و شوگا هم تو حال نشستن و مشغول کار شدن
-وای پسر این دخترا رو
-خوشگلن نه؟شاید بتونی اینجا از باکرگی در بیای هوم؟
-کثافت خفه شو،تو خودت از من بد تری
-بیا بریم اونجا
رفتن رو سکوی چسبیده به استخر کنار دو تا دختر نشستن
-سلام دخترا
--سلام
-چه خبرا؟انگار هنوز خیس نشدین،میخواین بریم آب تنی پرنسسا؟
و دست یکیشون رو بوسید
-او چه جنتلمنی
-چرا که نه
جیمین پا شد و از پشت با دست دوتاشون هم داخل استخر هل داد و بعد خودش پرید تو آب و بعدش هم جونگکوک.

black candle🕯🖤Where stories live. Discover now