نگاه هر ۵ مرد روی خندههای دخترک ثابت موند و کمکم هالهای از لبخند روی چهرههای جدیشون نشست. نگاه مات و مبهوت سهون برق زد و با لبهایی که سعی میکرد جلوی کش اومدنشون رو بگیره، همون انگشت اشاره رو به نوک بینی جمعشدهی برادرزادهش زد و با تهخندهی توی صداش، شاکی شد:
•به چی میخندی تو فسقلی؟! عصبانیت من خنده داره؟!
چانیول میدونست دلیل نگاه شاکی سهون و عصبانیتش چیه اما هر بار که گوشهی قرمز و رو به کبودی لبهای امگا رو میدید، داغ دلش دوباره تازه میشد و اصلا فقط به قصد اینکه اون دو تا رو هم به اندازهی خودش عصبانی کنه وارد عمل میشد. به خاطر همین وقتی نزدیک شدن کای به سهون رو دید، نتونست تحمل کنه و اون هم خودش رو به امگا چسبوند تا عطر جنگلش رو قاطی عطر بارونی کنه که از سراسر رایحهی مورد(مورت) قابل حس کردن بود. اما با دیدن خندهی میونگکی لجبازیش به کلی فراموش شد و کمی بیشتر خودش رو سمتش خم کرد، طوری که سایهی تقریبا کاملی سمت راست سهون انداخت. دستش رو با ذوق جلو برد تا لپهای آویزون و لرزون دخترک رو بکشه که با ضربهی ناگهانی دستهای حلقهشدهی میونگکی و سهون، دستش به عقب پرت شد و در جواب نگاه ناراحت و لبهای آویزونش، نگاه تیز و زمزمهی تهدیدوار امگا رو دریافت کرد:
•دست بهش نمیزنی...
خواست از حق نوازشش دفاع کنه که با برگشتن سر سهون به چپ و اخطار جدی دومش به آلفای کوچکتر، سکوت رو ترجیح داد:
•تو هم همینطور!
انگشتی که برای نوازش موهای میونگکی بالا اومده بود، نرسیده به سرش توی هوا خشک و با برگشت آرومش به بقیهی انگشتها، تبدیل به مشت شد. کای فقط نمیخواست حالا که تمام وجود سهون عطر خودش رو می ه ازش جدا بشه یا بذاره عطر چانیول رو بگیره و همین دلیلی بود که یک ثانیه هم حاضر نمیشد از کنار امگا تکون بخوره. میدونست سهون چرا عصبیه و واقعیت این بود که خودش هم احساس معذب بودن داشت ولی گرگش طوری با غرور سینه جلو میداد که راهی برای نشون دادن خجالتش نداشت. حتی گرگش هم با درخواست مداومش برای استشمام رایحهی سهون، توی این نزدیکی دخیل بود. انگار مثل اکسیژن شده بود براش که اگر بهش نرسه نفس تنگی به کشتنش میده؛ شاید هم دلتنگی!
لبخند کریس با واکنش تهاجمی سهون وسیعتر شد و نیمنگاه کوتاهی به بکهیونی انداخت که روی مبل روبروییش نشسته بود و با نگاه خیره و لبخند کوچکی به رفتارهای برادرش نگاه میکرد. احتمالا اون هم نمیتونست در برابر بامزگی عصبانیتهای سهون مقاومت کنه و چهرهی عبوسش رو ثابت نگه داره. با درک این قضیه که هم سهون، هم بکهیون به فضایی برای متعادل شدن جو بینشون نیاز دارن، در حالی که با گذاشتن دستش دو طرف دستهی مبل، از جاش بلند میشد برادرهاش رو مخاطب قرار داد:
YOU ARE READING
𝐋𝐢𝐦𝐢𝐭𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧
Werewolf•عنوان | محدودیت •کاپل اصلی | کریسهون، چانهون، کایهون (چانکایریسهون) •کاپلهای فرعی | بکسوهان، سولی •ژانر | فانتزی [امگاورس]، امپرگ، تریسام(فورسام)، اسمات، انگست •محدودهی سنی | +۱۸ •تایم آپ | •نویسنده | haratahug/هارا ⚠️لطفا در صورت داشتن مشکلات ر...