Part 14(buttle)

177 16 7
                                    

1 month later

یک ماه از روزی که درباره ی همکاری با بولتپروف جلسه داشتن گذشته بود
هفته اول خیلی به اون موضوع فکر میکردم و یکم اوکی نبودم اما چون 6 سال از اون موضوع گذشته بود و دیگه برام اهمیت زیادی نداشت از هفته دوم به به بعد به روال عادیم برگشتم

الان هم اومده بودم استدیو سویون تا بعد از تموم شدن کارش با هم بریم بیرون
درسته که به دلیل مخفی بودن نسبتمون بیرون رفتن با هم ریسک داره ولی خب برامون مهم نیست
خواهرمه دوست دارم باهاش برم بیرون...

-هی کوک میخوای آهنگ رو گوش کنی؟ همین الان تموم شد
سویون با صندلیش به سمتی که نشسته بودم چرخید

-آره دوست دارم گوش کنم، یه قسمت از لیریک رو که فرستاده بودی برام جالب بود
از روی مبل بلند شدم و رفتم روی صندلی کنار سویون نشستم
هدفون رو بهم داد و اون رو روی گوشم تنظیم کردم

یکم ازش رو گوش دادم، خوشم اومده بود
-سویونا، واقعاً خوبه خیلی خوشم اومد

یک لبخند قشنگ روی لب های سویون نشست
-جداً؟ خوشحالم خوشت اومد

-مثل همیشه هم تنظیمش و هم لیریکش عالی و خلاقانه بود، درسته این متن و موضوع ریسک داره ولی خب مطمئنم که همه خوششون میاد

هدفون رو دستش دادم و یه قسمت که از آهنگ رو با هم خوندیم و خندیدیم
-Yes, I'm a nxde...

از روی صندلی بلند شدیم و به سمت وسایلمون رفتیم تا برشون داریم و بریم

کت هامون رو تنمون کردیم و بعد از گذاشتن کلاه و ماسک از استدیو خارج شدیم، به سمت موتور عزیزم رفتیم و سوارش شدیم

-خب کجا قراره بریم خوشگله؟

با سوال سویون از آینه یه نگاه بهش کردم و جوابش رو دادم
-نمیدونم خوشگله، شاید بریم شهر بازی یا سینما یا...

وسط حرفم پرید
-میگم من و تو الان سوار موتوریم، امروز چند شنبه‌ست؟

-چهارشنبه

-خب چهارشنبه ها چه روزیه؟

با فهمیدن منظورش گوشه لبم بالا رفت
-روز برگذاری بتل

به سمت خارج شهر راه افتاد تا به مکان برگذاری بتل برن

رسیدن به مکان مورد نظر، موتورش رو کنار بقیه موتور ها پارک کرد و از موتور پیاده شدن

مثل همیشه اونجا پر بود از موتور سوار، قسمتی از اونجا در یه سطع بالاتر یه دی‌جی قرار داشت و جلوش آدم هایی بودن که با آهنگی که صداش گوش همه رو کر میگرد می‌رقصیدن و خوش میگذروندن
قسمت دیگه هم شرکت کننده ها با هم صحبت میکردن و برای هم کری میخوندن
دنبال یه نفر میگشت و بلاخره کنار افرادی که داشتن اسن شرکت کننده ها رو مینوشتن و مبلغ شرط بندی رو میگرفتن پیداش کرد

𝐇𝐚𝐭𝐞 𝐨𝐫 𝐥𝐨𝐯𝐞....? "𝓥𝓴𝓸𝓸𝓴"Where stories live. Discover now