Part 9(Mia)

193 14 11
                                    

-ایییی سرم داره میترکه...
این اولین جمله ای بود بعد از بیدار شدنش با صدای بلند گفت

به زور از روی کاناپه ای که دیشب روش خواب رفته بود بلند شد به سمت سرویس راه افتاد تا دست و صورتش رو بشوره، توی همین راه نزدیک بود چند بار بیوفته زمین
وارد سرویس و شد از توی آینه نگاهش به خودش افتاد از دیدن خودش وحشت کرد
صورتش پف کرده بود و چتری هاش توی هوا بودن در کل موهاش مثل شیر جنگل شده بود
(اون قیافه جذاب و خوشگل بعد بیدار شدن برای توی فیلم هاست اینجا از این خبرا نیست 😂)
-کافیه یه بار یه نفر منو با این قیافه ببینه، ببینم باز هم بهم لقب زیباترین زن رو میدن یا نه

بعد از این یکم به خودش رسید و رنگ آدم اورد از سرویس خارج شد و به سمت اتاق خواب دوست عزیزش رفت تا از بین لباس هاش یکیشون رو صاحب بشه
وارد کلوزد شد و بعد از کلی گشتن بین لباس ها یه پیراهن مشکی با سویشرت انتخاب کرد و پوشید
-خب لباس های عزیز با صاحب قبلیتون بای بای کنید و به صاحب جدیدتون که من باشم سلام کنید

وقتی برگشت تا از کلوزد خارج بشه جونگکوک یهو از پشت در ظاهر شد هردوشون با دیدن هم جیغ بلندی کشیدن
-جییییغ
-جییییغ

-تو اینجا چیکار میکنی؟

-ببخشید اما این سوال منه، تو اینجا چیکار میکنی و لباس های من تن تو چیکار میکنن؟؟

در حالی که از کنارش رد میشد تا از اتاق خارج بشه جوابش رو داد
-اومدم لباس عوض کنم و در ضمن لباس های تو؟؟؟ بیب ولی اینجا دیگه لباس های منن نه تو

-ودف...

-صبحونه چی میخوری عشقم؟

صورت کوک به سمتش برگشت
-باور کنم که گشادیت رو کنار گذاشتی و قراره صبحونه درست کنی؟

-کی گفته من قراره صبحونه درست کنم؟زنگ میزنم منیجرم وقتی میخواد بیاد دنبالم بگیره بیاره
-آها... منم تعجب کردم چون تو گشادتر از اینی که چیزی درست کنی در ضمن اگر هم میخواستی درست کنی اجازه نمی‌دادم چون به آشپزخونه ای که انگاری توش بمب ترکیده باشه نیاز ندارم

دمپاییم رو در اوردم و به سمتش پرت کردم ولی خب به موقع جا خلی داد و متاسفانه بهش برخورد نکرد
-گمشو بیشعور تو لیاقت منو نداری کوکی سوخته

-کوکی سوخته عمته...

.
.
.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
𝐇𝐚𝐭𝐞 𝐨𝐫 𝐥𝐨𝐯𝐞....? "𝓥𝓴𝓸𝓸𝓴"Where stories live. Discover now