8. Matter

338 53 19
                                    

سلام
برای ادامه این فیک ها نگران بودم حقیقتا دلم نمی خواست ادامش بدم چون پیام های دریافت کردم مبنی برا اینکه ایده قشنگی داری ولی نویسنده خوبی نیستی!
من نوشته هام از قلبم میان و بعدش فقط از نظر املای و ساختاری بررسی می کنم یعنی تو ذهنم داستان جلو می برم و فقط می نویسمش همین
نه نویسندم و نه ویراستار فقط سعی می کنم داستانی که جاشو خالی دیدم بنویسم پس لطفا منو با هیچ معیار سنجشی، اندازه گیری نکیند بزارید خودم باشم، خودم!!!


_برو پیشش حتی اگه جیهوپ نخوادت توله بهت نیاز داره!

تمام بدنش از شدت درد می سوخت و با هر جابه جایی ماشین دردش بیشتر می شد هنوز باورش نمی شد یونگی بین اون و پدرشون، پدرشون انتخاب کرده و درد بدتر تبدیل شدنش به امگا و حامله بودنش بود.

چشماشو چند بار محکم بست تا قطرات اشک زودتر پایین بریزند بعد سال ها بودن کنار یونگی احساس تعلق می کرد احساس می کرد به یونگی تعلق داره و بلاخره خانواده ای داره که بتونه بهش تکیه کنه اما همه چیز در کمتر از یک دقیقه نابود شده بود جیهوپ هنوز همون بچه ای پرورشگاهی بود که به خاطر هوشش به فرزند خواندگی قبول شده بود!

با شدت گرفتن اشک هاش دم های عمیقی می گرفت و با هر انقباض بدنش برای تنفس اکسیژن، خون از مقعدش بیشتر بیرون می زد و بی حال ترش می کرد.

بعد صدای باز شدند در
با شدت بیرون کشیده شد دو سیاه پوش جلوی در بیمارستان رهاش کردند و با سرعت سوار ماشین شدند و رفتند.
با احساس سرمای بدنش متوجه خیس بودن لباسش شد لباس هاش از خون خودش کامل خیس شده بودند .
همیشه فکر می کرد در حالی که به غروب نگاه می کنه می میره اما الان داشت در اثر خون ریزی بر اثر تجاوز میمرد اونم وقتی عشق زندگیش این اجازه رو داده بود!
پرستار و دکتر به سرعت بهش نزدیک می شدند و شروع به بررسی شرایطش کردند و فریاد دکتر برای آوردن بلانکارد باعث خنده جیهوپ شد دکتر هنوز خیلی جوان بود و شاید علت هیجانش همین بود چند سال دیگه شاید براش چندان اهمیت نداشته باشه که بیمارش می میره!

بلاخره وارد بیمارستان شد دکتر جوان به سرعت تخت به سمت اتاقک ویژه می برد و پرستار سریع پرده رو کشید چون هر کسی با یه نگاه می فهمید امگا مورد تجاوز قرار گرفته! اون احمقا حتی به خودشون زحمت نداده بودند شلوار امگا تنش کنند!

لباس زیر به سرعت از تنش خارج کرد و دستای لرزون دکتر و نگاه خیره پرستار به جیهوپ فهموند که شرایطش بدتر از تصورش هست!

_بجم پرستار چرا وایستادی؟ کمک کن لباس زیر کامل از پاهاش بیرون بکشیم!
_ولی دکتر خونریزی مقعدی داره و رودهاش...
_ساکت شو و کمک کن!

پارگی اطراف مقعد و بیرون زدگی بخشی از روده و خونریزی شدید مقعدی و از طرفی کبودی اطراف لگن باعث وحشت پرستار شده بود.

Trust meWhere stories live. Discover now