3.meeting

668 109 9
                                    


سلام عزیزان
🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞

دوباره تکرار می کنم این فیک دارای صحنه های خشونت امیز و جنسی می باشد اگر فکر می کنید یا حتی حدس می زنید خواندن این فیک باعث تغییر دیدگاهتون درباره پسرا میشه لطفا نخونید!
و شخصیت های این فیک برگرفته از بی تی اس نیست و فقط چهره و نام ها از انها گرفته شده و توجه داشته باشید رفتار های این فیک به هیچ وجه به هیچ وجه تکرار می کنم به پسرای گلمون ربطی نداشته و نخواهد داشت.

و کسانی هم که دارند این فیک می خونند اگر dirty idea (ایده خاکبرسری) درباره هر چی داشتین مثل نوع خاص سکس یا شکنجه یا هر چی با من در میون بزارید باحال بود توی فیک میارمش.

و نکته اخر این بخش قبلا نوشته شده بود ولی این روزا من درگیر رای دادن به بی تی اس و نامجون و تهیونگ هستم پس اگر ایرادی دیدید، نبینید!
بعدا درستش می کنم!

OK!

بعد به هوش امدن تنها چیزی که می دید تاریکی مطلق بود و پر بودن مثانش به شدت اذیتش می کرد در واقع با خواب دیدن توالت و در حالی که داره خودشو خالی می کنه بیدار شده بود ولی الان از بیدار شدن پشیمون شده بود و آرزو می کرد ای کاش هیچوقت بیدار نمی شد، فشار مثانه لعنتیش باعث شده بود شروع به کوبیدن به دیواره های جعبه کنه اما جوابی دریافت نکنه و چند دقیقه بعد مثانش به طور خودکار خالی بشه!

_اون جعبه بزار کنار خاصه!

در جعبه باز شد و الفایی با چهره جذاب ایستاده بود ، الفا با باز شدن در و پیچیدن بوی ادرار دستشو جلوی بینیش گرفت و عقب رفت

_ادوارد بیا این بو گندو ببر حمام، بجنب قبل اینکه جونگکوک برسه باید امادش کنی!

ادوارد قدمی جلو گذاشت و تهیونگ بیرون کشید و رو به روی صورتش نگه داشت و بو کشید.

_شبیه گلی که بوی سگ میده!

و این تهیونگ بود که حرف الفا به اتمام نرسیده گاز محکمی از دماغ مرد گرفت و تا می تونست فشار داد و فریاد مرد بلند کرد!

_این صدای فریاد ادواردِ؟
_چک می کنم !

الفا دستشو گذاشت روی گوشش و با بادیگاردهای بخش شمالی خونه ارتباط برقرار کرد و بعد چند دقیقه ابروهاش بالا پرید!

_چی شده؟

_قربان، هدیه پدرتون انگار دندون های تیزی داره!

جونگکوک گیج به ساویل نگاه کرد و الفا با خنده تمام ماجرا تعریف کرد!

_الان کجاست؟
_ادوارد بردتش حمام!

با تمام وجود گازش گرفتم برای مهم نبود دماغ گنده و کثیفش پر اب دماغ باشه فقط می خواستم چنگ و دندون نشون بدم و لحظه ای بعد متحرک بین زمین و آسمون موندم، وقتی چشمامو باز کرد شبیه توله سگی کوچیکی بودم که یه غول گاز گرفته و صدای خنده ای همه و سر تکون دادناشون باعث شد فک قفل شدمو باز کنم و اروم بگیرم.

Trust meحيث تعيش القصص. اكتشف الآن