جونگکوک تند تند و معذب درحالی که پشت گردنش رو لمس میکرد توضیح داد.

_از من کاری بر میاد؟

مرد مردد زمزمه کرد و زل زد به تخم چشم های پسر که مدام ازش فرار میکردن

+نه نه..نیاز نیـ

_الان وقت خجالت و تعارف بازی نیس جونگکوک!
من قراره بیکار بشینم روی اون صندلی ها تا کارت تموم شه بعد بریم سراغ کارای خودمون؛
پس اگه کمکت کنم از الکی نشستن بهتره هوم؟؟

پسر بزرگتر قانع کننده حرف میزد.

جونگکوک تا حدی کوتاه اومد و نگاهی به ساعتش انداخت.

+مینگ یک ساعت دیگه مسابقه اش شروع میشه،من باید برم وزنش و چک کنم،
میتونی یه صبحانه ساده براش تهیه کنی قبل از مسابقه بخوره؟

مرد راضی از همکاری پسر گفت:

_چی نیاز داره؟

+اول از همه باید لباس هاتو عوض کنی!
با این لباسا نمیتونی بیایی تو زمین

و به تیپ مرد اشاره کرد و ادامه داد

+کلید کمدم و بهت میدم..
یه ست گرم کن اونجاس فکر کنم اندازه ات بشه..
بپوشون بعد از دکه ای که توی محوطه اس دوتا بطری آب و یه آب میوه با کیک یا ویفر بگیر براش...
نباید سنگین بخوره فقط ته معدش رو بگیره انرژی داشته باشه.

مرد سر تکون داد.

_اوکی..کلید و بده

جونگکوک کلید سفیدی رو از جیب شلوار ورزشیش خارج کرد و سمت مرد گرفت

+کمد 73...لباسای خودتم بزار اونجا و قفلش کن..کلیدم دست خودن بمونه.

_باشه.

+ممنون..من برم سراغ مینگ.

و برگشت سمت زمین..

****

×لعنت بهش....

#چته هیونگ؟

جیمین رو به نامجون کلافه و عصباتی گفت.

×تهیونگ جوابم نمیده..امشب قرار بود کارت دعوت های مراسم تخمیش رو انتخاب کنیم که تا فردا آماده بشن..

#لابد کار داره..آروم باش پیداش میشه

×کار بخوره تو سرش..جلسه ظهر و کنسل کرده..الانم جواب نمیده
ساعت ۵ ظهره!!
عروسی اونه من باید حرصشو بخورم

وکیل بیچاره کلافه غر زد.

#چی بگم..پیش جونگکوک نیست؟

×نمیدونم..تو از کوک خبر داری؟

جیمین همزمان که از روی شلوارک راه راه و گشادش باسنش رو میخاروند سمت آشپزخونه رفت

#فقط میدونم رفته سراغ یکی از شاگرداش..مسابقه داره

✧HOME✧Where stories live. Discover now