نامجون و مینجو و جنی که زیر پتو بودن با قیافه علامت سوال نگاش میکردن.... نامجون نزدیک میشه و میپرسه : چ...چیشد... جیسو... جین حالش.. خوبه؟؟

جیسو سر تکون میده و میگه : یکم ضعیف شد نگران نباش
ولی جیسو راستش رو به نامجون نگفت..

نامجون : پس چرا انقدر شوکه شدی؟

جیسو : امممم... هیچی... نگران نباش... حالش بهتر شد بهتون میگم....بیاد...

نامجون : اوم اوکی...
همراه مینجو و جنی از خونه جیسو میان بیرون....

جنی : من میرم خونه رزی هاها بای بای...
و به سرعت از اونجا دور میشه..

مینجو : نامجون برو جونگ کوک و جیمین رو بیار بیا خونه...

نامجون : چشم
و به سمت خونه سونگ حرکت میکنه

جیمین

بیدار شدم و دیدم که پیشی( یونگی ) کنارم خوابیده و داره میخنده.... دلم نیومد بیدارش کنم برای همین اروم ازش جدا شدم

یونگی تو خواب اخم ریزی کرد و خودشو بیشتر به جیمین چسبوند : عههههه نرووووووووووو

جیمین اوفی کرد و گفت : بچه چقدر میخوابی میخوام برم خونه ولم کن

یونگی : نمیخواممممم بمونننننننن نرووووووو

جیمین : عهه نمیشه

صدای در اومد و یونگی از جیمین جدا شد جیمین سریع رفت درو باز کرد.... و جنی رو دید : سلام جنی خوبی!

جنی : سلام جیم جیم... ببینم رزی من کوجاسسس...

ته از اتاق میاد بیرون با دیدن جنی اخم میکنه و درو محکم میبنده که رزی و لیسا و یونگی پرواز کنان از اتاق میان بیرون : چیشدههههه( همه با هم )

جنی : پوفففف خوبه معذرت خواهی کردمممممم

جیمین : هعی خوب چرا زدیش که مجبور به معذرت خواهی بشی؟؟

جنی : میخاست به عشقم نزدیک نمیشددد بعدم شب بود من هیچ جایی رو نمیدیم

توضیح ¹ از دید جنی : شب وقتی جنی رزی رو داشت میورد خونه همه جا تاریک بود حتی ماه هم پشت ابرا بود وقتی وارد خونه شد دید یکی پشت سرشه و داره نزدیک میاد خیلی ترسیده بود با پاش زدش و اون فرد از درد رو زمین افتاد

توضیح ² از دید ته : ته از نگرانی بخاطر اینکه رزی نیومد خونه هنوز بیدار بود و داشت تو خونه راه میرفت که صدای در اومد رفت پشت در قایم شد وقتی جنی وارد خونه شد ته نزدیکش شد که جنی پاش رو کرد ته دلش...( خیلی درد داره ) ته روی زمین افتاد و از درد داد زد ولی سریع دادش رو خفه کرد تا کسی رو بیدار نکنه جنی وقتی میفهمه اون فرد ته بود بعد گذاشتن رزی تو تختش به ته کمک میکنه تا بره رو تختش ولی کلی معذرت خواهی هم ازش میکنه

کوک از اتاق ته میاد بیرون و با 20 تا چشم رو برو میشه : چیه؟؟

بقیه دهن شون رو باز کردن حرفی بزنن که کوک از پشت پرت شد تو اتاق

بله ته کوک رو به داخل اتاق پرت کرد

کوک متعجب به ته نگاه میکنه : ته ته؟؟


هلوووو بفرمایید

ووت ⭐ و کامنت یادتون نره 👻🥺

شرط اپ پارت بعدی :

5 تا ووت 💜 : ⭐

5 تا کامنت 💜 : ( ایموجی براش نیست 🥲 )

دوس تون دارمممممممممممممممممممممم
💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜⭐⭐⭐💌💌💌💌💌💌💌💌💌💌💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕❤❤💖💖💖🌟🌟🌟🌟🌟💖💖💖💖💖💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓🧡🧡🧡🧡🤍🤍💕🧡🤍🤍💕🧡🤍🤍🤍🧡🤍🤍🤍💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤🖤❤🖤🖤🖤❤❤🖤🖤🖤❤❤💛💜💛💛🤍💜💛💙🖤🤎💜🖤💜💛🖤💛🤎💙💛🤎💜💛🤎🤎🤍💛🤍💕❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️💖💝💝💝💘💘💖💗💓💞💕💕❣️❣️❣️❣️❣️💕💛

😁😁 خوشکلع؟؟ 😂😂

𝕞𝕪 𝕝𝕚𝕥𝕥𝕖𝕝 𝔹𝕦𝕟𝕟𝕪 ❤♨️🔞Where stories live. Discover now