راس ساعت یازده مقابل رستوران ایستاده بود و در حالی که اب یخ مینوشید تا اثر الکل را کم کند، سمت میزی که نیهدوها پشت ان نشسته بود حرکت کرد.
نیهدوها با دیدن جینتانگ لبخند زد: تازگی زیاد میبینمت ارباب جین.
جینتانگ خودش را روی صندلی رها کرد و غرغرکنان گفت: باور کن این خواست من نیست!
نیهدوها ابرویی بالا انداخت: به نظر نمیرسه از خدمات قبلیم راضی بوده باشی!
جین تانگ با یاداوری ملاقات قبلیشان گفت: منظورت اسلحههاست؟
بعد خیلی تمسخرامیز خندید: ببینم تو واقعا برای چهارتا اسلحه رفتی پیش وزیر دفاع؟
نیهدوها لکنت زبان گرفت: تو... چطور..
جین تانگ دستانش را روی میز گذاشت و انگشت اشارهاش را سمت او گرفت: به خاطر همین با احمقایی مثل تو کار نمیکنم.
نیهدوها اخم غلیظی کرد: بگو ببینم جریان چیه.
جین تانگ نفس عمیقی کشید و برای خودش سوپ ماهی سفارش داد. وقتی در ارامش مشغول جویدن بادام زمینیهای داخل جیبش شد تا بتواند گرسنگیش را تا اماده شدن غذا رفع کند، شروع به حرف زدن کرد: هر دومونو به بازی گرفتن. در واقع فکر نمیکردم دلیلش قراره چی باشه ولی فهمیدم چرا باید از "تو" میخواستم برام اسلحه بگیری.
_فکر کردم تو باهوشهای! پس خودتم یه بازیچهای!.
_یه نفر داره سعی میکنه روابط مارو با اعضای احزاب دیگه و دولتیها فاش کنه. مطمینم به زودی میاد سراغت و از ملاقاتت با وزیر دفاع مدارک خوبی هم جمع کرده.
رنگ از چهره نیهدوها پرید و وقتی گارسون غذا را روی میز گذاشت، جین تانگ ادامه داد: لازم نیست بترسی. هنوز برای جبرانش فرصت هست.
_کی داره اینکارو باهامون میکنه؟
_نمیدونم. هر بار فقط یک پیامک ازش میگیرم.
_پس داره با یه چیزی تهدیدت میکنه!
جین تانگ اهی کشید و چند قاشق از سوپش خورد و وقتی خماریش پرید گفت: ملاقات امروز هم به درخواست اونه.
نیهدوها نیشخند زد: منظورت همون دستوره!
_جین تانگ چشم غرهای رفت: میخوای خلاص شیم یا نه؟!
نیهدوها دیگر چیزی نگفت و جینتانگ ادامه داد:
بیست و دوسال پیش یه کامیون حمل اشیاء باستانی در جاده شیوانگ (اسامی ساختگی است.) چپ میکنه و اشیاء زیادی دزدیده میشن. راننده در جا کشته میشه ولی اونجا چندتا شاهد وجود داشته. باید اون شاهدارو پیدا کنی.
نیه دوها پیش از انکه در مورد دلیل اینکار بپرسد، در حالی که نمیتوانت برق چشمانش را پنهان کند گفت: داخل کامیون چی بوده؟
YOU ARE READING
WANGXIAO
Fanfictionشیائوژان دانشجوی سال آخر رشته تاریخ شناسی چین و وانگ ییبو، صاحب موزه پنج قبیله مشهور است. شیائو ژان با پیشنهاد استادش، پروفسور وانگ هایکوان، بررسی موسیقی قبیله گوسولان را به عنوان موضوع پایان نامه اش انتخاب میکند که برای انجام آن به کمک وانگ ییبو، ص...
Part 26: آیا ما اشتباه کردیم؟
Start from the beginning