جیمین با اخم : تو از کجا میدونی ؟
جونگکوک که یه چشمش جاده بود یه چشمش جیمین بود : وقتی اومدیم چان بهم پیام داد و گفت
جیمین با بغض: اما اون شوهره خواهرم بود
جونگکوک با لحن دلگرم کننده ایی : عزیزم اون اینکارو کرد تا از طریق تو به من نزدیک شه
جیمین که آروم دست جونگکوک رو نوازش میکرد : یعنی اون بچه خواهر زاده من نیست ؟
جونگکوک با لحن دلگرم کننده ایی : نه اون هیچ نسبت خونی با تو نداره
جیمین با ناراحتی: اما اون خیلی کیوت بود
جونگکوک از کیوتی جیمین خنده ای کرد : رسیدیم
جونگکوک از ماشین پیاده شد
در سمت جیمین باز کرد و براید استایل جیمین بغل کردبه سمت خونه رفتن آروم جیمین گذاشت رو کانتر آشپزخونه
جونگکوک با لبخند: نشد شام بخوریم پس شام دست ساز جونگکوک رو داریم ببین چه دوست پسری داری خب جیمینی ما چی دوس داره ؟جیمین با خنده : واو عجب دوست پسری دارم
جونگکوک با خنده جیمین بغل کرد : خب این دوست پسرت چی برات درست کنه ؟
جیمین با لبخند: پاستا لطفا
جونگکوک آروم از جیمین جدا شد و چشمکی به جیمین زد و شروع کرد به درست کردن غذا
جیمین خواست بلند شه کمک بکنه که کوک با اخم : حق نداری بلند بشی خودن همه کارا رو انجام میدم رز سفید
ESTÀS LLEGINT
𝓜𝓾𝓽𝓾𝓪𝓵 𝓵𝓸𝓿𝓮
Relat curtکاش آدما عاشق کسی میشدن که عاشقشونه نه من عاشق تو نه تو عاشق اون🖤🍂
Mutual love
Start from the beginning