Jk
بغلش کردم
پشت گردنش بوی بچه میداد
درست بچه ها
از شدت صافتی خنده ام گرفت
یهو با اخم برگشت سمت و گفت : چرا داری میخندی ؟
با خنده گفتم : چون شبیه بچه هایی
با اخم گفت : من بچه نیستم
با نیشخند گفتم : چرا شبیشی
اینکه من بغلش کردم توجهی نمیکرد قرق در اکلیل شدمیهو با اخم گفت : هوییی ولم میکنی یا نه ؟
با نیشخند گفتم : و اگه نکنم ؟
با اخم گفت : سوال منووووو با سوال جواب ندهبا خنده ولش کردم که سریع رفت بیرون
اون خیلی کیوته
ولی باهمین کیوتی تونسته اون غوله پایینی بیدارر کنه
اما بازم اون خیلی ضعیفه بعید میدونم زیر دووم بیاره
و هیچ نسبت بهم نداره
یعنی حتی براش جذابم نیستم ؟
یعنی مخش بزنم ؟
اگه تمام جذابی و سکسی بودنم به کار بگیرم
اون موقعه ببینم بازم از دستم فرار میکنی
شرط میبندم خودت با پای خودت میایی سمتم
اون موقعه نمیذارم هیچ بنی بشری حتی نگاهش بهت بخوره
اون موقعه دیگه هیچ چیز نمیتونه مارو ازم جدا کنهJm
از دست اون مردک فرار کردم و سر میز نشستم که چا اون وو پسر دکتر سونگ گو سمتم خم شد و گفت : دوست پسرت بود یا ددیت ؟
با تعجب نگاش کردم جوری که فقط خودمون بشنویم گفتم : نههههههه معلومه که نههه
اون ووو با خنده گفت : فعلا نه اما بعدا حتما یا رلت میشه یا ددی
با مشت زدم رو بازوش
که یهو اونی و شوهرش رسیدن و گفتن : خوب بچه ها حساب کردیم دیگه بریم
بعد از خارج شدن از رستوران اونی و شوهرش سوار ماشین خودشون شدن
منم سوار ماشین چا اون وو شدم که بریم با اکیپ دوستاش آشنا بشم
بعد از 30 دقیقه رسیدیم به کافه moon
و اون وو رفت با دوستاش سلام کرد و شروع کرد به معرفیجیمین این کیم جونگین هست ما کای صداش میکنیم
کای با خنده : سلام خوشبختم جیمینی
با لبخند گفتم : سلام منم جونگین شی
کای با خنده گفت : ایگوووو میتونی بهم وای بگی
YOU ARE READING
𝓜𝓾𝓽𝓾𝓪𝓵 𝓵𝓸𝓿𝓮
Short Storyکاش آدما عاشق کسی میشدن که عاشقشونه نه من عاشق تو نه تو عاشق اون🖤🍂