با درد شدیدی که زیر دلش میپیچید، از خواب پرید. دستهاش رو به دو طرف پهلوش رسوند و محکم فشار داد. خیس از عرق شده بود و هر لحظه دردش بیشتر میشد. مردمکهای لرزونش رو به ساعت کوکیِ روی میز داد.
"چهار و نیم صبح"
بعد از اون شبی که با ترس از خواب بیدار شده بود، تهیونگ متوجه این شد که جونگکوک نمیتونه ساعت رو بخونه. به خاطر همین فردای اون شب جلسهی آموزش ساعتخوانی برگزار کرده و بیشتر اصطلاحات رو بهش یاد داده بود.
سرش رو به سمت مسترش چرخوند و با چشمهای بستهش مواجه شد. عادت کرده بود که توی اتاق تهیونگ بخوابه و مرد بزرگتر هیچ مخالفتی نمیکرد. واقعا دلش نمیخواست که بیدارش کنه اما دلدردش هر لحظه بیشتر میشد.
+مستر...
زیر لب تهیونگ رو صدا زد. از درد نالید و دوباره مرد رو صدا کرد.
+مستر...
توانایی جدا کردن دستهاش رو از پهلوی دردناکش نداشت. میخواست بدن تهیونگ رو تکون بده. درد از پهلوهاش به سمت پایینتنش خزید و پسر رو کمطاقتتر کرد.
+مستر!
کمی صداش رو بلند کرد و نتیجهش تکون خوردن تهیونگ بود. دستهاش رو پایین برد و روی عضوش فشار داد تا از درد خلاص بشه.
+آههه!
با صدای بلندی ناله کرد و لحظهای بعد از شدت درد، گریهش گرفت. بالا رفتن صداش برابر شد با بیدار شدن تهیونگ.
-چیشده کوک؟!
تهیونگ هول شده و گیج لب زد. متعاقبا صدای نالهی کوک به گوشش رسید و صدای هقهقش بلند شد.
-بهم بگو چیشده! درد داری؟
صدای تهیونگ بالا رفته و کم مونده بود به گریه بیوفته. جونگکوک بدون هیچ مکثی گریه و ناله میکرد و حتی نمیتونست کامل حرف بزنه.
+مستر... من... آهههه!
-صبر کن آماده بشم، میریم دکتر.
تهیونگ همونطور که با عجله از روی تخت بلند میشد، اعلام کرد.
+مستر...
از درد جیغی کشید و فشار دستهاش رو بیشتر کرد. خیس شدن لباسزیر و شلوارکش اذیتش میکرد.
-حرف بزن! کجات درد میکنه؟!
بیخیال لباس پوشیدن شد و توجهش رو به کوک داد. توی چشمهای تهیونگ ترس و درموندگی موج میزد. موهای سرش رو با خشم واضحی کشید.
+این... اینجا!
جونگکوک با هقهق به پایینتنش اشاره کرد. نزدیکتر رفت و گوشهی تخت نشست. طوری که پاهاش از کنار تشک آویزون بود. نگاهش به دستهای کوک افتاد که بین پاهاش رو کاور کرده بود.
YOU ARE READING
𖣐Chocolate Puppy
Fanfiction♡♡♡ +اولاً که من لوس نیستم مستر، فقط خیلی دوست دارم. بعدش هم چرا ورزش کنم؟ بدنم خیلی هم رو فرمه! با ترس چشمهاش رو باز کرد و با دیدن دو چشمی که با اخم بهش زل زده بود، فریاد نه چندان آرومی کشید و از تخت پایین افتاد. +حالت خوبه مستر؟ ♡♡♡ name: Chocola...