Part 17: آکسان

Magsimula sa umpisa
                                    

چانگ سکوت کرده بود و ژان نفسش را با حرص بیرون داد: میدونم دیوونه شدم‌. فقط ادرس بیمارستانتونو بدین بیام بستری شم. اما تازگی منو دزدیدن باید امنیتش بالا باشه.

چانگ دوباره خندید: انقدر عجله نکن ییبو. این ممکنه تاثیر چیزی باشه که ذهنتو خیلی درگیر کرده. ما مواردی داشتیم که بیمار فکر میکرده شخصیت توی یه کتابه. خب اون خودشو مثل همون شخصیت میبینه. با همون لباسا و حالتا خودشو تجسم میکنه.

_اما من نمیخوام اون باشم.

_شاید توی اعماق ذهنت چیزی باشه که تورو وادار میکنه اون باشی. اما...

_اما؟ این خطرناکه؟

_میتونه خطرناک باشه ولی فعلا نه. تو سالم به نظر میرسی و دنبال دلیلش میگردی پس میخوای به خودت کمک کنی. این خیلی مهمه. خب.. ییبو... میخوای از اون شخصی که همراهته برام بگی؟

ژان در حالی که نگرانی معده‌اش را بیش از پیش قلقلک میداد گفت: تصویرشو نمیبینم. فقط با یه لباس سفید و یه شمشیره. شمشیرشو توی موزه دیدم. اخرین بار داشت نصیحتم میکرد.

_اسمشو میدونی؟

_نه.

_خودت چی؟ اسم خودتو میدونی؟

_اوهوم.خیلی وقت نیست که اسمشو فهمیدم.

_از کی شنیدی؟ توی همون تصاویر و صداها؟

_نه. از چند نفر که میشناسم.

_به تاریخ علاقه داری؟

_اوهوم.

ژان میتوانست حدس بزند این بحث به کجا ختم میشود ولی چیزی نگفت.

_ببین ییبو. شخصی که توی اون تصاویر میبینی یه شمشیر داره که اونو توی موزه دیدی. اسم اون شخصی که شبیهته رو از اطرافیانت شنیدی. پس ممکنه ذهنت تحت تاثیر قرار بگیره.

ژان با کلافگی گفت: دیوونه شدم اخرش؟

_بهتره بگیم تخیلت قویه. این چیز بدی نیست. ولی به شرط اینکه نذاری زندگیتو تحت کنترل دربیاره. پیشنهاد من اینه که یه ملاقات حضوری داشته باشیم و بتونیم راجبش بیشتر حرف بزنیم.

ژان به موهایش چنگی زد و روی تخت دراز کشید: توهمات میتونن درد داشته باشن؟

_یعنی چی؟

_چیزایی که میبینم و صداهایی که میشنوم... اونا درد دارن.

و دستش را روی سینه‌اش گذاشت و به لباسش چنگ زد.

_ذهن ما خیلی قوی‌تر از چیزیه که فکرشو کنی. اون از پس ساختن هر چیزی برمیاد. زندگی الانمونو نگاه کن! فکر میکنی ۱۰۰۰ سال پیش فکرشو میکردن که ۱۰۰۰ سال بعد ادما بتونن از فاصله زیاد با هم حرف بزنن؟

گوشه‌ چشم‌های ژان تر شده و اشک‌ها هنوز در حال بزرگتر شدن بودند: ممکنه زندگی گذشته‌ام باشه؟

WANGXIAOTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon