+عا..عا..عا

تهیونگ از درد بین دستاش پیچ و تاب میخورد و ناخونای کوتاهشو به شکم عضلانی جانگکوک فشار میداد و ناله های بلندشو ازگلو خارج میکرد و نفسای نامنظمی میکشد صورت خیسشو سمت مرد ک با ضرباتی محکم تن آزرده‌ش رو فتح میکرد برگردوند و گونه داغشو به کاشی چسبوند
دیدن صورت سرخ و خیس تهیونگ و چشمای خمارش دهن نیمه بازش و و لبهاش که از بزاقش براق شده و حفره ی گرمی که عضوشو بلعیده بود اما هنوز تنگ بود درد دادن به اون پسر اونم وقتی انقدر خاستنی تر میشه برای یه سادیست که جانگکوک بود یه سکس ایده آل بود

با هربار کوبیدنش بدن تهیونگ میپرید و موهای لخت و روشنش تو هوا تکون میخوردن گونه تپلش رو همچنان به دیوار چسبونده بود و از گریه زیاد هق میزد و بی وقفه ناله میکرد
انگار دردش قرار نبود عادی شه وبلکه بیشتر از قبل هم شده بود
دیک بلند جانگکوک رو جاهای عجیبی از بدنش حس میکرد و این باعث میشد حالت تهوع بگیره
صدای برخورد بدناشون تو اون فضای کوچیک عمومی با صدای ناله های بلند تهیونگ بلند تر میشد و باعث میشد ک جانگکوک باسرعت و محکمتر از قبل داخلش تلمبه بزنه
کوک بدون متوقف شدن کف دستشو زیر شکم ته گذاشت و برامدگی دیک خودش رو تو شکم بچه متوجه شد
با سرخوشی خندید و سرعت تلمبه زدنش بالاتر برد
بینیشو داخل موهای نرم تهیونگ فرو برد
دندوناشو رو هم فشار داد و زمزمه کرد

_تو شکمت حسش میکنی؟چون خیلی عمیق دارم بفاک میدمت..

تهیونگ بخاطر تاثیر کتامین خیلی بالا بود و گیج خونریزی حفره ش ، کمرش که داشت از وسط به دو نیم تقسیم میشد و درد طاقت فرسایی که بخاطر برخورد دیک مرد به اطراف روده و داخل شکمش بود باعث لرزیدن پاهای سست شدش شد و تو لحظه ای ضعف کرد نتونست بایسته کوک زود متوجه شدو با سائدش وزنشو نگه داشت
سرشو به شونه های صافش رسوند نتونست خودشو کنترل کنه و گاز محکمی ازش گرفت تا هوشیار نگهش داره

_اون روانگردانی که تو رگاته و به این...حال و روز انداختت تو رگای منم هست دال،شت...ولی برای من مثل تاخیری عمل میکنه...پس باید تحملش کنی

تهیونگ بجز درد حرکت واضح عضو بلند کوک داخل بدن و شکمش چیزی نمیفهمید انگار چیزی داخل شکمش داشت پاره میشد فقط تونست صداهای نامفهومی از گلوی زخمیش خارج کنه و سعی کنه خدشو هوشیار نگه داره...

۴۰ مین بود که تن اون پسر که حالا فرقی با یه تیکه گوشت بی جون نداشت رو بفاک میداد تهیونگ سه باز از حال رفته بود که هر بار با اسلپ و اسپنک شدن توسط کوک به دنیای واقعی برگشته بود

تو این یک ساعت جانگکوک بار ها و بارها رو پروستاتش کوبیده بود اما اونقد درد داشت و های بود که فقط لحظه ای دیکش از لذت میپرید اما نه شق میشد و نه کام

خون زخم های اولش خشک شده بود اما زخم های جدیدش سرباز کرده بودن و خونریزیش همچنان ادامه داشت

"Public Wc"KOOKVWhere stories live. Discover now