"Public wc"+18

4.6K 445 254
                                        

"طبق یک افسانه گفته شده، انسانها عاشق کسی میشن که تو زندگی قبلی مسبب مرگش بودن"

Warning!

به لطف کپسولی که به سرعت تاثیرشو تو رگاش حس میکرد روی زمین لش کرده بود و نفس های منظم میکشید سرش رو به عقب پرت کرده بود و موهای روشن و پرپشتش رو درپوش توالت پخش شده بودن
خشکی شدیدی تو گلوش حس میکرد،پشت سر هم بزاغشو پایین میفرستاد بلکه بتونه کمی مجراشو مرطوب کنه که با وجود پنتی تو دهنش سخت بود درحالی که اینا همه توهمات جسمیش بودن.
خودش خبر نداشت ولی منظره فوق العاده ای از گردن کشیده و عسلیش برای جانگکوک به نمایش گذاشته بود.

کوک بیشتر ازین صبر نکرد و بهش نزدیک شد،بازوش رو گرفت و بلندش کرد.دارو تاثیر کامل رو روی بدن ته نذاشته بود.
هنوز کمی هوشیار بود ولی بدنش رو سست کرده بود که برای کوک همین کافی بود و قصد هم نداشت بهش زمان بده چون به اندازه کافی تایم کلاس مهمش از دست رفته بود.

بدن بی حس پسرک رو از روبرو برای دومین بار به دیوار سرد و کثافت گرفته ی اتاقک چسبوند و پشتش قرار گرفت.
تهیونگ هنوز متوجه اطرافش بود

جونگکوک ازش فاصله گرفت و ته در کمال نامیدی و ضعف حس کرد که این جهنم تموم شده که دوباره هیکل درشت جئون رو حس کرد البته با این تفاوت که اینبار داشت یکارایی پشتش میکرد.

دست ظریف و کشیده‌ش رو پشتش برد و با گیجی دنبال چیزی گشت با انگشتای باریکش گوشه تیشرت جانگکوک رو گرفت و داخل مشتش فشورد با بغض سعی کرد چیزی بگه ولی اون تیکه پارچه داخل دهنش این اجازه رو بهش نمیداد.

جانگکوک متوجه اون لمس و صدای نامفهوم التماس وار شد اما نادیده گرفتش.
تیشرت پسرک رو تا اواسط کمرش بالازد،زیبا بود!خیلی..
انگشت اشاره‌ش رو روی ستون فقراتش گذاشت و پایین کشید تا خط و گودی کمرشو حس کنه،پوست یک دست گندمی/برنزه‌ش. شاید اون سولار میرفت؟
به گودی کمرش و دوتا چال باسن خوشگلش رسید. اگه این بچه پسر خودش بود حتما با میکرودرمال اون چال های قشنگو نگین میکرد .

اما فعلا اون دوتا ماهیچه ی بزرگ و خوش فرم نمیذاشتن تمرکزشو رو چیزای دیگه بزاره،همونطور که قبلا هم به این نتیجه رسیده بود بعنوان پسر باسن خوبی داشت،
به یک طرف باسنش چنگ زدو ناخون های مشکیشو تو گوشتش فرو کرد
سرشو جلو برد و پشت گوش تهیونگ که هنوز مثل ماهی که اخرین تلاششو برای زنده موندن میکنه بی جون تکون میخورد،زمزمه کرد:

_باید اعتراف کنم،خیلی خوشگلی!

لمس های سرد دست جانگکوکو روی بدنش همراه با سردی اطراف رو پایین تنه لختش حس میکرد واین لمس ها باعث میشد ک بدنش به لرز بیوفته ضربان قلبش روی هزار بود ولی آروم نفس میکشید و بدنش آروم بود،از خودش متنفر بود که چرا برای نخوردن اون قرص بیشتر تقلا نکرد.
حداقل با تشنج و مقاومت یه گوشه اون مکان میمرد نه اینکه انقدر ضعیف منتظر یه تجاوز باشه.

"Public Wc"KOOKVWhere stories live. Discover now