M̶u̶t̶u̶a̶l̶ ̶l̶o̶v̶e̶

Start from the beginning
                                    

برگشتم سمت سو : چیزی شده نونا ؟

سو با غم گفت : به سونگ چیزی نگو اما من آزمایش دادم و نمیتونم بچه دار بشم و سونگ هم عاشق بچه هاس نمیدونم بهش چی بگم هر دفعه ازم میپرسه نتیجه آزمایش چی بوده من یه جوری بحث عوض میکنم

با تعجب گفتم : نونا مطمئنی سونگ نفهمیده ؟

با بهت برگشت سمتم و گفت : چیییییی؟

با اخم گفتم : نونا اون یه دکتره و با بقیه دکترا در ارتباطه فقط میتونه ازشون یه سوال کنه کل اطلاعات زیر دستشه !

سو با اخم بلند شد : باید برم پیشش و ازش سوال کنم من میرم دنبال سونگ !

با لبخند کوتاهی گفتم : مراقب خودت باش نونا

سو با لبخند کجی سرتکون داد و رفت

همین که سو نونا رفت بیرون گوشیم زنگ خورد جواب دادم
_ سونگ چیزی شده ؟
+ نه چیز خواستی نیست فقط بیا رستوران خیلی فقط کنار هم غذا نخوردیم !
_ باشه سونگ زودی میام
+ یا یا بچه پرو من 5 سال ازت بزرگترم !
_ هعی سونگ اینجا آمریکا عه و تو دیگه هیونگ من نیستی تازه قیافه ات انگار از من کوچکتره!
+ بچه پروووو رو نگا کنااا
_ اومدم سونگ هیونگگگگگگگ
+ کر شدم بچهههههههه
_ یا مرتیکه من بچههههههههههه نیستممممم
+ باشه آقای بزرگ بیا پایین

و قطع کرد
رفتم یه حموم سریع کردم و لباس پوشیدم
گوشیم برداشتم و از سوییت زدم بیرون
به سمت آسانسور رفتم دکمه رو زدم منتظر موندم که بیاد
بعد از 5 دقیقه اومد وارد اتاقک شدم که با اون مرتیکه اووووف اسمش چی بود ؟
جونکوک؟
با چشماش داشت منو می‌خورد

با پوزخند گفت : دقت کردی ما تاحالا بهم معرفی نشدیم ؟

دلم میخواست بگم به جهندم اما یه چیزی تو قلبم انگار گمشده ش پیدا کرده و نمیذاشت کاری کنم

دستش سمتم دراز کرد و با لبخند گفت : جئون جونکوک

چرا لبخندش انقدر قشنگ بود ؟
چرا انقدر خوشگل بود ؟
چرا انگار میشناسمش؟
چرا این حسا رو نبست بهش دارم ؟

یهو با نیشخند گفت : دید زدنت تموم شد ؟

سرم تکون دادم دستم گذاشت تو دستش: پارک جیمین خوشبختم از اشناییت

با لبخند گفت : منم خوشبختم جوجه رنگی
و سریع از آسانسور رفت بیرون
چرا لبخندش انقدر قشنگ بود ؟
این چه حسیه که من دارم ؟

با زنگ خوردن گوشیم از بهت در اومدم

دکتر کیم بود

+ یااا فسقلی کجایی سه ساعته منتظر تویی ام
_ او ببخشید دکتر کیم الان میام
+ بدو بیا

دکمه لابی رو زدم

دوباره تو فکر رفتم
من برای اولین بار اون پسر رو تو هتل دو شب پیش دیدم اما چرا خیلی وقته میشناسمش؟
چرا وقتی میبینمش قلبم تند تند میزنه ؟
چرا وقتی لبخند میزنه قلبم ناخداگاه وایمیسته؟
چرا ؟

𝓜𝓾𝓽𝓾𝓪𝓵 𝓵𝓸𝓿𝓮Where stories live. Discover now