همینجوری یهویی ۳

42 12 7
                                    

من که هر چه داشتم اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو

طرف چه دل خجسته ای داره!
میگه من همه چیمو به خاطر تو دادم، حالا تو میگی من لایقت هستم؟

اینجانب میفرمایم: گشتم نبود نگرد نیست، اگر باشه برای تو نیست!...
جدا یه همچین عاشقی و بتونی پیدا کنی سخته ها!

ذاتا میگن عاشق غرور نداره، یعنی کسی اگر عاشق باشه نمیاد بگه ببین میدونی من یکم؟ میدونی بابام کیه؟، ماشینم اینه و فلان. عاشق واسه معشوقش چنین حرفی و نمیزنه. اگر کسی ادعای عاشقی کرد بعد اومد منت گذاشت بدونید داره زر میزنه!

ماجرای کنیزک و پادشاه تو جلد اول مثنوی میگه که یه پادشاهی بوده کلی خدم و حشم داشته. شاهزاده ها از این کشور و اون کشور میومدن میگفتن باهاش ازدواج کنه و این قبول نمیکرده.

یه روز از کنار بازار داره رد میشه میبینه یه برده ای گذاشتن واسه فروش ولی انقدر زشت بوده که کسی نمیخریدتش.
اینطوری توصیفش کرده: یه سیه چرده لاغر اندام. (چقدر طرز تفکرمون عوض شده ها؟! الان ملاک زیبایی شده لاغری و سبزه و برنزه بودن اون زمان ملاک زشتی بوده!)

حتی توی داستان شیرین و فرهاد و خسرو اینا هم نظامی برای توصیفش از ترکیب «ترنج زنخدان» استفاده میکنه.
یعنی انقدر چاق بوده که غبغبش (قبقبش!) مثل پرتقال چاک خورده. عملا مینیمومش ۱۰۰ کیلو بوده! :)

این رفته گفته این و چند میدی میخوامش یارو برده فروشه گفته بیا با خودت ببرش کی این و میخره!
اینم میگیره میبره قصر تمیزش میکنه، لباس قشنگی تنش میکنه، مینشونتش رو تخت پادشاهی و ازش خاستگاری میکنه.

این عشقه! بدون توجه به ظاهرش دوستش داشته.

****

الان که این و نوشتم، فهمیدم املام چقدر داغونه!

poems to read 2021Where stories live. Discover now