:اینجا آمریکا نیست عزیزم انقدر راجب بودنت با یه مرد جلوی بقیه صحبت نکن!
البته دیگه تو اون محدوده دیدنِ تهیونگی که وقتی نزدیکش میشدی رنگین کمون رو دورش احساس میکردی برای مردم عادی شده بود.
(منظور همجنسگرا بودنشه)
_ یه پاکت مادوکس.
پشتش رو به مشتری های داخل صف کرد و به دنبال مادوکس مشتری جدید داخل قفسه های سیگار گشت؛ زویی مثل اینکه دیگه علاقه ای به شنیدن خالی بندیاش نداشت.
با صدای بیخیال و لحن کشیده مشتریش رو مخاطب قرار داد:
+ کارت شناساییتون
با یه دستش پاکت سیگارو بیرون میکشید و با دست دیگه ش کارت رو از مشتری که هنوز زحمت نگاه کردنش رو به خودش نداده بود، گرفت.
صدای زویی با خنده که سعی داشت خفه ش کنه شنید.
: پس میگی جانگکوک تو تخت رمانتیکه
با اطمینان سرشو تکون داد: همینطوره
مشغول وارسی سن مشتری بود..
جئون جانگکوک متولد 1991
همه چیز انگار اوکیه چیزی به نظر آشنا میاد؟
کارتو سمت مشتری گرفت
+ بفرمایید
وایسا ببینم جئون چی؟ بلخره بعد از چند دقیقه به مشتری پیش روش نگاهی انداخت و اون لحظه سر شدن کل بدنشو حس کرد
اون کراشه سگی جلوش بود و تهیونگ همه ی آبروش رو باخت داده بود.
اون صدای لعنت شده ی خمار رو شنید..
_ ولی من اصلا طرفدار وانیلا نیستم!!
جانگکوک بدون لحظه ای قطع کردن ارتباط چشمیش با اون چشم های ارایش کرده پشت عینکَ فانتزی با خنثی ترین حالت ممکن سیگارشو برداشت و داخل جیب مخفی داخل کت چرمش چپوند. وقتی دید اون فروشندهی فریبنده بهش زل زده و ماتش برده خودش کارت اعتباریشو از شیار دستگاه رد کرد و قیمت سیگار همیشگیش و رمز رو وارد دستگاه کرد.
شایعات این فروشنده کوچولوی هایپر کنار دانشگاهش جدیدا براش ناخوشایند شده بود و چی بهتر از این که با گوش و چشم های خودش مطمعن شه و یه درسی به اون بچه بده.
برای جئون جانگکوک اُفت بود که گی بودنش شایعه بشه.
در مقابلش تهیونگ خشکش زده بود و نیشخند های زویی و غرولند مشتری های منتظر به حالش کمکی نمیکرد.
ولی نه تهیونگ پسری نبود که به تته پته بیوفته
حداقل فعلا نه...
هد بند رو پیشونیش رو بالا تر کشید و موهای بلوندش از پیشونی براقش بیشتر کنار رفت.
ارنج هاشو روی پیشخان گذاشت و به سمت جلو خم شد و با جسارتی که معلوم نبود یهو از کجا اومده یقه ی کت کراش عزیزشو مرتب کرد.
+اوه بیبی چه سوپرایزی با زویی راجبت حرف میزدیم
چشمکی زد.
شاید با این کار بلوف هاش به حقیقت مبدل میشدن.
و این تای ابروی جانگکوک بود که از رودست خوردن توسط یه بچه بالا میرفت، اون اغوا گره بلوند رو مخ بود.
نگاهش پایین روی رون های گوشتی و خوش رنگ اون بچه رفت چرا از اون بچه استفاده نکنه؟
بهرحال جانگکوک از سوراخ پسرا بدش هم نمیومد.
از دوران دبیرستان که زیر دست های تو سری خورش رو تو دست شویی میکرد فهمیده بود که نسبت به پسر ها بی میل نیست.
جانگکوک از بازی خوشش میومد مخصوصا با یه توله خرس عسلی رنگ..
لبخند عجیب غریبی رو لباش نقش بست،بدون عقب کشیدن به دختره به ظاهر دوست تهیونگ که از این وضعیت جا خورده بود نیم نگاهی انداخت و مخاطب قرارش داد:
_میتونید راهنماییم کنید؟یه شیشه عسل مرغوب میخام...برای پوست های..اوه منظورم معده های حساسه.
یه بچه ی حساس داریم.
موقع گفتن بچه ی حساس نگاهش با همون لبخند غیر معقولش به سمت تهیونگ برگشت
از طرفی انگشت های بلند تهیونگ آویخته شده به اکسسوری هاش روی یقه کت هات ترین موجودی که به چشم دیده بود جا خشک کرده بود.
رسما زمان و مکانی که داخلش بود رو فراموش کرده بود..
اون لعنتی با کی کار داشت!؟
______________________________________
برام کامنت بزارید.ووت هم؟بدم نمیاد...
مچکر
YOU ARE READING
"Public Wc"KOOKV
Fanfictionاون تهیونگ خواب رو ترجیح داد، حتی تهیونگِ مُرده. به این فکر کرد که تازه نگه داشتن یه جسد میتونه سخت باشه و سرنگ رو به پوست برنزه ی پسر تزریق کرد. _برای بیدار شدن زوده. +18( این فیک خشونت زیادی داره و ممکنه به دلیل ژانر روانپریشش که ذکر هم شده برای ک...
"part1"
Start from the beginning
