5 : Destiny_Taehyungxgirl|hopekook

1.7K 30 1
                                    

دستم رو به نشونه تهدید جلوش گرفتم : کوکی چیزی نمیگه ولی من میرم به بابام میگم اونوقت میفهمین

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

دستم رو به نشونه تهدید جلوش گرفتم : کوکی چیزی نمیگه ولی من میرم به بابام میگم اونوقت میفهمین . جیمین زد زیر خنده و تهیونگ دوباره از پشت بغلم کرد و خودش رو بهم چسبوند دستشو رو پام کشید: خوش به حال بابات که تو پرنسسشی کاش من ددیت بودم خواستم ازش جدا شم ولی فایده نداشت محکم تر به خودش فشارم داد و بلند داد زد : میگم راسته که بابات فقط سی و پنج سالشه یعنی هیجده اینا بوده که تو به دنیا اومدی نه؟ سرش رو به گوشم نزدیک کرد اگه مامانتم مثل ما شونزده سالش بوده پس نظرت چیه مامان بابات رو الگو کنیم واسه خودمون؟

کاپلی و دختر پسری

اوکی فقط در همین حد بگم که دیس فیک ایز کیوت اَس فااک‍-

یعنی.. ببینین،

در این حد بگم که هوسوک بچه یونگیه...

کیوت تر از این اصن چیزی وجود داره تو دنیا؟؟🤧🤧:)

پس

برین بخونیدش که خودم سه بار خوندمش و بازم میخوام بخونمش،

صافتی و کیوتی در عین حال سادگی داستان واقعاا آدمو جذب میکنه،

از اوناییه که وقتی یه فیک تراژدی و دارک میخونی که توش دختره پسره رو حامله کرده بعد یه پسر دیگه اومده پسره رو برده زایمان بچه رو باهم بزرگ‍-

چی دارم میگم 😐💔

آره خلاصه که وقتی یه فیک عجق وجق میخونین این فیک دقیقا چیزیه که باید بخونیدش تا قبلیو بشوره ببره🤧😂🌿

از دستش ندین🌿💞


آیدی نویسنده : btslove_sk

معرفی فن فیکشن :|💜Where stories live. Discover now