part6

112 13 106
                                    


×Harry p.o.v×

درو کوبید به هم و من اندازه قد سه تا هری از جام پریدم.
هیچ معلوم نیست دوستاش چیکار کردن..  میترسم من کار اشتباهی کرده باشم..

اینکه رفتارش از دیشب تا امروز صبح انقد عوض شده بود... خب فق یکم زیادی عجیب بود.

کاش همون موقه که میخاستم برم اقای مالک اجازه میداد.. یه چیزی گفت که نتونستم به حرفش گوش نکنم.. گف من نیاوردمت اینجا که هرزه باشی.. فق قراره خوب نقش بازی کنی...

این خیلی قشنگه که اون مث یه هرزه نگام نمی کرد.. خیلی قشنگ...

اما حالا.. من نمی دونم اقای... لویی چرا یهویی اینجوری شده بود. اصا که به من مربوط نبود. اصنم که اون برام تومو نبود!
اصنم که من ازش خوشم نمیاد!

توی جمعشون حس اصافه بودن داشتم. وقتی چشمای همشون برگشت سمت من حس می کردم مسیر نگاهشون لیزری شده و داره پوست تنمو می سوزونه و قرمز می کنه.

با انگشتم بازی کردم و پوست لبمو کندم... مزه اهنی خون تو دهنم پخش شد.

اقای مالک به اقای پین گفت:من نمیدونم این چه مرگشه. هردفه یه چی میگه کاراش با رفتاراش نمی خونه با فیلیسیتی حرف زدم میگه تو خونم همینه...

پین چشمشو مالید:زین.. منم دوس دارم اندازه تو کمکش کنم ولی شاید بهترین کمک این باشه که به روی خودمون نیاریم!

مالک با چشمای قشنگش پلک زد و یکم خیره نگاهش کرد:هرکی ندونه ما دوتا میدونیم که اون گیه پس چجوری با یه دختر میخوابه و میگه عاشقشه؟؟

نایل زیر لب گف:النور.. پولداره...

هی خیلی حیفه که یه پسر خوشگل گی از دست بره بیافته دست یه دختر زشت بد ریخت بد قواره. البته اگر همون دختره باشه که دیشب تو مهمونی دیدم. من حسود نیستم خب ادم زشت زشته دیگه...

اقای پین گفت:ما نمیدونیم لویی چرا داره اینکارو می کنه...

نایل زمزمه کرد:شاید واسه پول؟؟؟

زین ادای نایلو در اورد:شایید ویسی پیل. چی میگی نایل راجب لویی چی فک کردی ها؟؟؟؟

من.. توی اون جمع اضافه بودم موضوع به من مربوط نبود و میترسیدم اگر ادامه پیدا کنه اونجا گیر بیافتم.  هم ترسیده بودم هم خجالت کشیده بودم خب..

یواش در گوش اقای مالک زمزمه کردم:میشه.. من برم؟؟

خیلی ناگهانی برگشت سمتم:چرا همش میخای فرار کنی؟؟ تو این شرایط در گوش من وزوز می کنی؟؟ واقعا الان نفهمیدی چیشد؟؟

نمیتونستم انکار کنم که اشک تو چشمام جمع شده بود. شاید بگه منو برا هرزگی نیاورده ولی تهش همه برام همون اندازه ارزش قائل میشن.. نه بیشتر نه کمتر...

نایل دستشو گذاشت رو شونم و هشدار امیز گف:زین چته؟؟ به هری چه ربطی داره اگر ما گوه زدیم؟؟
اره هری اگر اینجا سختته برو...

sleep in dirtWhere stories live. Discover now