part5

66 14 126
                                    

×Louis p.o.v×

با حس قلقلک تو بینیم از خواب بیدار شدم. به محض باز شدن چشمام با یه حجم خیلی زیاد از فرفری رو به رو شدم.

حس کردم گوش لب و گونه هام درد گرفتن. انقدر واقعی نخندیدم که دیگه صورتم عادت نداره.

تمام و کمال روم دراز کشیده بود و گونشو روی سینم گذاشته بود. موهاشو دور انگشتم پیچیدم و باهاشون بازی بازی کردم.

مثل یه حجم زیاد از پشمکِ شکلاتی و نرم بود. اما تمام تنش بوی خوب توت فرنگی میداد.

پلکش که تکون خورد سریع دستمو کشیدم عقب.
هری:هی... هی.. بهش دست نزن... مامان من.. اون..کارو.. کارو نمیکنه.. برو کنار..

پریشون وول وول می خورد. عز د فاک؟؟؟؟

انگشتامو روی کمرش بالا پایین کردم تا یکم ارومش کنم ولی انگار جواب نداد چون باعث شد بیشتر وول بخوره انگار که سعی داشته باشه فرار کنه:اگر.. نزدیکم بشی می کشمت.. خودم می کشمت.. من بچه نیستم من می تونم... برو عقب...

تا اومدم صداش کنم خودش از خواب پرید و تقریبا دو دستی گردنمو گرفت.

می تونستم وحشتو توی چشماش ببینم. شبیه یه بچه آهو شده بود که گیر شکارچی افتاده و داره داغی لوله تفنگو روی سینش حس می کنه.

_هی هی اروم لیتل رَت چرا حمله می کنی؟؟
خب اه میدونی  این یکی از فاکی ترین مشکلات لویی بودنه. توی فکرت طرفو به اهو تشبیه می کنی.. و بعد خیلی واضح موش صداش می کنی.

اروم اروم کشید عقب:من.. من.. متاسفم.. من.. بذار جاشو بوس کنم خوب شه..

خم شد و جای فشار انگشتاشو که روی گردن قرمز شده بود بوسید.

قبل از اینکه لبخندمو ببینه با دستم پوشوندمش.
و به جای تمام کلمه هایی که میخاستم در برابر زیبایی پرستیدنیش و شب قشنگی که ساخته بود بگم فقط گفتم:مهم نیس...

رفت ته اتاق کوچیک و پنتیشو پوشید. شلوارکشم همونجا افتاده بود. تا نصفه تو پاش بود که در با شدت باز شد و زین با لبخند شیطانیش دم در بود.

تا اومد فوری پشتمو کردم بهشو باکسرمو پوشیدم.
زیر لب انواع و اقسام فحشو بدون اینکه در نظر بگیرم هری اونجا وایساده بارش کردم.

در حالی که زین با یه بوس ملیح تو هوا جوابمو بهم داد.

بعضی موقه ها خفه کردن جواد مالک تنها هدفیه که تو زندگیم دارم.

تیشرتمو پوشیدم و بهش طعنه زدم تا از چهار چوب در رد بشم.
رفتم تو اشپز خونه تا یه فوکی کوفت کنم بعد برم ببینم النور دیشب چیکار کرده. فقط امیدوارم مجبور نباشم زیر بغلشو بگیرم.. از خونه تونی بیارمش. النور عادت کرده گند بالا بیاره.

نایل و لیام دور جزیره توی اشپز خونه نشسته بودن. نایل با یه دستش روی تست کره می مالید و با  دست دیگش یه ماگ بزرگ قهوه رو سر میکشید.
با دیدن من پقی زد زیر خنده و تمام قهوه توی دهنشو ابشاری پاچید تو صورت لیام.
اونم در مقابل زیر لب غرغر کرد و با استینش صورتشو پاک کرد.

sleep in dirtWhere stories live. Discover now