part four🌠

54 10 4
                                    

بک تو اتاق نشسته بود و داشت به اینده ی نچندان روشنش فکر میکرد از یه طرف خیالش بابت مدرسه و امنیت یونجی راحت بود ولی نگران رابطه داشتن با چان بود
چان بعد از در زدن وارد اتاق شد
بکی عزیزم میخوای یه دوش بگیری
اره ولی قبلش میخوام برم پیش یونجی
برو عزیزم
________
بعد از در زدن وارد اتاق یونجی شد
سلام هیونگ
سلام خوبی
خوبم ممنون
داری چیکارمیکنی
هیچی دارم
اینجارو دوست داری
اره هیونگ تو نگرانم نباش بهتره بری پیش چان
ب..باشه
میدونم هیونگ سخته ولی تو میتونی بزار وقتی دانشگاهت تموم شد از چان طلاق میگری
بک دوباره به خوشخیالی یونجی لبخند زد و سر یونجی رو بوسید
بخواب عزیزم فردا کلاس داری
باشه هیونگ
_______
در اتاق و باز کرد وچانو نگاه کرد
بزاقشو قورت داد وبه سمت چان رفت
ام..مشب فقط قراره بخوابیم
نه
سوهو وحشت زده به عقب رفت
قراره درجابزنیم خوب معلومه دیگه فقط میخوابیم
یعنی نمی خوای
نه هرموقع تو اماده بودی این کارو میکنیم
ممنون
خوب لباساتو عوض کن بیا بخوابیم
سوهو بعد از اینکه لباس خوابشو پوشید به سمت تخت رفت و روش خزید
چان پتورو رو خودشوون کشید و سوهو رو تو بغلش کشوند
خوشحالم مال من شدی بکی و لاله گوششو بوسید
بک سعی کرد بقضشو قورت بده و بخوابه هرکاری کردنتونست بخوابه به خاطر همین تا موقعی که چان بخوابه تو بقلش موند وبعدا زاینکه مطمئن شد کریس خوابیده از رو تخت بلندشد و به سمت گوشه اتاق که با شیشه پوشیده شد بود رفت
و شروع کرد به گریه کردن
خوب امیدوارم خوشتون اومده باشه بازدید دورقمی شد پارت بعدو میزارم
پارت بعد اسمته😈
ایح ایح
به نظرتون بک چه واکنشی داره
بک میخواست رابطه داشته باشن یاچان تو رات رفته؟

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Aug 04, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

False loveWhere stories live. Discover now