/پری هایی که به دست انسان ها کشته می شدن...شما نمی کشینشون؟\
با چشمای گردش به دیوار روبه روش خیره شد
علاقه شدیدش به دریا و زمانی که بدنش توی آب میدرخشید
زمانی که قرار بود کمکش کنه دوش بگیره اما طوری بود که انگار می ترسه...
نفسش به شمارش افتاد
زمانی که حس کرد اون چسمای لوزی مانند رو دید
گیاهان دریایی
سنگای دریایی
زیبایی بی مانند
واقعیت اونا!
باضرب از جاش پاشد و پشت در ایستاد
دستشو روی در گذشت
"ز...زین,یه پریِ؟"
زمزمه کرد و در اتاقش رو اهسته باز کرد
راهرو خالی بود...
شب بود و در اتاق زین نیمه باز بود...
سمتش رفت و دستشو روی در گذاشت و هولش داد
وارد شد و اتاق خالی رو دید
پشت پنجره ایستاد و اخم کرد
"اون کجا-"
زمانی که زین رو دید که وسط باغ ایستاد و دقیقا بهش نگاه کرد بدون معطلی چرخید و از اتاق خارج شد
وقتی به وسط باغ رسید زین رو دید که قدم قدم سمت جنگل حرکت می کنه...
پشت سرش راه افتاد و اطراف رو نگاه کرد که کسی اونجا نباشه...
"زین..."
اهسته صداش کرد اما زین بی توجه به راهش ادامه می داد
از بین درختا گذشتن و وقتی زین به ساحل رسید ایستاد و چرخید سمتش
لیام وارد ساحل شد و با چشماش بدن پسر رو اسکن می کرد
تا زمانی که دستای زین بالا رفتن و شروع کردن به باز کردن دکمه های پیراهنش
لیام نفسش تند شد و دستاشو سمت پیراهن تنش برد تا دکمه هاشو باز کنه
زین پیراهنشو روی شنا انداخت و نگاه کرد که لیام هم همین کارو می کنه
زین تا زمانی که دلش خواست به بدنش نگاه کرد
و بعد دستاشو لبه شلوارش گذاشت و اهسته پایین کشیدش
YOU ARE READING
|^|DeluSiVe|^|
Paranormal|^Ziam & Larry Mermaid Short Story^| وقتی شاهزاده ی زمین هستی, قوانین زمینی دست بر دهانت می گذارند و از محافظت مردم,آبروی سلطنت, وظیفه شاهزادگی تو در گوشت زمزمه می کنند! وقتی شاهزاده ی دریا هستی, قوانین دریا دست بر دهانت می گذارند و از محافظت مردم...
○Six¬
Start from the beginning
