Part 11: هویت

Start from the beginning
                                    

مرد وقتی گیجی پسر رو دید سعی کرد سوال بکنه:
*شنیدم چند تا سکس نا موفق با آلفاهای مرد داشتی درسته؟
-آره
*چرا نتونستی ادامه بدی؟

تهیونگ آب دهنش رو قورت داد، گلوش مثل کویر خشک بود:
-نمیدونم. فقط حس میکردم غرورم داره خرد میشه. از اینکه کسی انگشتم کنه بدم میاد.حتی خودمم اینکارو نمیکنم.

نامجون سر تکون داد:
*تا حالا خودتو حامله تصور کردی؟
پسر چینی به دماغش انداخت و به شکمش نگاه کرد.
حتی تصورش هم چندش بود.
ناخودآگاه لب زد:
-منزجر کنندس!

نامجون لبخندی زد و به پشتی صندلی تکیه داد:
*اون امگا چی؟ تا حالا به این که اون ازت حامله بشه فکر کردی؟

بهش فکر کرده بود؟
نه اون بهش فکر نکرده بود بلکه میشه گفت این مدت با این فانتزی زندگی کرده بود!
شبا حتی خوابه جیمین با یه شکم گرد رو میدید!

بالا تنش رو جلو کشید و تند تند شروع به حرف زدن کرد:
-خیلی خیلی بهش فک میکنم، و خدایا من عاشق اون صحنه ام. بهم بگو، بگو که میشه، تو دکتری پس بگو که میشه !

هر دو آلفا به چشم های برق برقی و ملتمس پسر نگاه کردن.
یکی با بهت و دیگری با لبخند.

*چرا نشه؟ تو در هر صورت یه پسری پس میتونی کاری کنی اون بار دار بشه.
نامجون با لبخند جوابش رو داد.

هوسوک اما توی بهت و تعجب داشت دستو پا میزد:
×تهیونگ چی میگی؟ کدوم امگاییه که دلش بخواد یکیو حامله کنه؟!

امگا بی توجه به پسر داییش داشت تو تفکراتش سِیر میکرد.

پسر که دید جوابی به سوالش داده نمیشه، هوفی کرد و دوباره پرسید:
×حالا این پارک جیمینی که به خاطرش ما رو کلافه کردی چه شکلی هست؟

-هوسوکا نمیتونم توصیفش کنم. اون مثه فرشته ها می مونه!
تهیونگ با ذوق جواب داد.

×ته ولی پدرت از این موضوع اصلا خوشش نمیاد ها!

همین حرف کافی بود تا لبخند بزرگ پسر از بین بره و به جاش گره ابروهاش تنگ بشه.
همه اون نقش پسره خوب بودن رو بازی کرده بود که بیاد ججو؛ تا بتونه جیمین رو پیدا کنه، ولی همه کار ها رو هوسوک بیچاره انجام میداد. نمیخواست ترسو باشه، به خاطر جیمین..
-برام مهم نیست! من فقط باید مطمئن بشم جیمین هم منو میخواد. بعد از اون بهشون همه چیزو میگم. برام هم مهم نیست که قبول میکنن یا نه!

×ولی آخه...

-نه هیونگ! گفتم که برام اهمیتی نداره که میخوان چیکار کنن. از ارث محرومم کنن؟ من همین جوریشم از خدامه ،از زیر بار وارث بابام شدن در برم. طردم کنن؟ فک میکنی اونا میتونن بیشتر از یه ماه تک پسرشونو نبینن؟

هوسوک نمیدونست باید چی جوابشو بده،از طرف میدونست که تهیونگ داره راست میگه.
فقط از آخر این ماجرا میترسید؛ همین...

.

.

.

از این ساختمون متنفر بود و از آدمای لعنتیش بیشتر!
دستاشو توی جیب کاپشنش چپوند و با انزجار به مرد روبه روش خیره شد.
از این بتای  فاکی حالش بهم میخورد؛با اون لبخند چندشش!

-جیمین شی بازم که راهت به این ورا افتاد.

دندوناش رو روی هم کشید،اعصابش دیگه از این خورد تر نمیشد:
+خفه شو لی. میدونی که حالم ازت بهم میخوره!فقط بگو به چه دلیل لعنت شده ای بهم زنگ زدی؟

-نمیدونی چرا زنگ زدم؟ هه خودت هم خوب میدونی،پول این ماه رو بهم ندادی پارک جیمین!

لعنت بهش.
آخه مگه اون دفتر مجله بابت چهارتا عکس درخت و این چرتو پرت ها چقدر بهش پول میداد؟
همین جوریش هم خرج زندگیش به زور در میومد.جوری که حتی پول ماه قبل رو جونگکوک داده بود.
دو سال قبل وقتی یکی از آدمای همین مرد رو به روش سعی کرد بهش تجاوز کنه، فکرش هم نمیکرد به خاطر کشتن یه عوضی متجاوز این جوری تو دردسر بیوفته.
و قطعا اگه میدونست درد و افسردگی تجاوز رو به جون میخرید!

+یه چند روز بهم وقت بده لی، بهت میدم .

بتا لبخند مزخرفی زد:
-اوه پاپی کوچولو این روی آروم رو هم داره؟! پولو از کجا میخوای بیاری؟ میخوای همون پسر پول داره که جدیدا زیاد دور و برت میپلکه رو تیغ بزنی؟

دروغ چرا، مگه جیمین نمیخواست همین کار رو بکنه؟
+به تو ربط نداره عوضی! تو پولتو میخوای منم بهت میدمش.

لی قهقهه زد، انگار که از در موندگی پسر لذت میبرد:
-خیلی خب، فقط سه روز بهت وقت میدم، همین.

جیمین خرناسی کشید و بدون حرف راه بیرون رو در پیش گرفت. با خودش فکر میکرد، اصلا از کی انقدر عوضی شده بود که مردم رو بِچاپه؟اونم آدم ساده ای مثل تهیونگ رو!

+حالم ازت بهم میخوره پارک جیمین.داری تبدیل به یه لجن میشی!
سرش رو بالا گرفت و روبه آسمون آروم لب زد:
+همین یه بار. فقط همین یه بار همچین کاری میکنم. امیدوارم آخر همه این بازیا تهیونگ منو ببخشه.

.

.

.

هلووووووو کیوتچه ها :)
خوبین؟
میخواستم زودتر آپ کنم نشد :(

عه وویو ها به یک کا رسید *-*
پس این پارت رو به مناسبت یک کا شدن وویو ها و تولدم آپ میکنم :)
مرسی که تا اینجا با من و" آلفا یا امگا" بودین😻

یوهاهاها😈
بلاخره فهمیدیم تهیونگ چیه؟

انتظارشو داشتین؟
دلم نمیخواست یه فیک تکراری بنویسم
اصلا برنامه از اول همین بود:)
چرا دو تا آلفا میتونن با هم باشن ولی دو تا امگا نه!🧐

و جیمین.بچم برای دفاع از خودش زده یکیو کشته، حالا مجبوره باج بده :(

تهیونگ خیلی شبیه پاپی ها رفتار نمیکنه؟😂🥺
زیادی کیوته :)

خب مثه همیشه بومی دوستون داره *-*
ووت و نظر فراموش نشه
میدونین که چقدر دوست دارم نظرتونو بدونم :)

‪𝗔𝗹𝗽𝗵𝗮 𝗼𝗿 𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮؟Where stories live. Discover now