𝐬𝐚𝐯𝐞 𝐮𝐬 | jungkook

By https_rashel

4.2K 443 228

این کتاب ، داستان یک پسر و دختری را روایت میکند که همراه با دوستان جوانشان فقط از روی کنجکاوی روحی احظار میکن... More

save us | شروع
save us | محصور شده
save us | عذاب وجدان
save us | بی طرف
save us | آوای هراس‌انگیز
save us | آشفته
save us | تَوَهم
save us | دیوانگی
save us | تعطیلات
save us | مجهول
save us | ناجی
save us | کتاب نفرین شده
save us | تو کی هستی ؟
save us | بازگشت ایدِن
save us | اقرار
save us | بوسه
save us | حماقت چیه ؟

save us | جبران میکنم

234 27 28
By https_rashel

دنیل هنوز سرشو رو بالش نزاشت که به یاد تسا افتاد

- تسا تنهاست ؟

به تخت جونگکوک نگاه میکنه و جای خالیشو میبینه
بعد کل اتاق رو از نظر میگذرونه تا پیداش کنه
جونگکوک رو حین بالا کشیدن زیپ سوییشرتش پیدا کرد

جونگکوک چیزی در در جواب نگاه های عجیب دنیل نمیگه و فقط لباسی که به تن داشت رو مقابل آینه دست میکشه تا گردو خاک فرضی رو از روش پاک کنه

و اجازه میده به جاش جک پیش دستی کنه

- جونگکوک میره پیشش

دنیل سری تکون میده و بلاخره با خیال راحت سرشو رو بالش میزاره

جونگکوک موبایلش رو بر میداره و به سمت پنجره ی اتاق میره

- فردا تو دانشگاه میبینمتون

این اخرین جمله ای بود که جونگکوک گفت و اون سه پسر جوان رو تنها میزاره
بعد از خارج شدن ، پنجره رو چفت میکنه گوشیشو از جیبش بیرون میکشه

کارن هم همون طور که به سقف خیره شده بود ابرویی بالا انداخت و غلتی زد سمت  جک تا به راحتی اونو ببینه

- اولین باره که میبینم جونگکوک تو خوابگاه دخترونه میمونه اونم به خاطر تسا

جک معطل نکرد و با چشم های بسته جوابشو با اطمینان کامل داد 

- جونگکوک برادر دوممونه باید خوب شناخته باشیش ، اون قطعا به تسا وابسته شده و تنها بودن تسا فقط بهونه است

- حق با توعه

حرف هاشون به پایان میرسه و ترجیح میدن دیگه بخوابن

در همون حین جونگکوک رو داریم که کلاه سوییشرتشو رو سرش میزاره

به پیامی که برای تسا فرستاده یه بار دیگه نگاه میکنه بلکه جوابی گرفته باشه

Jk :

امیدوارم تشک و پتو ی گرمو نرمی داشته باشی چون حاظر نیستم فردا با کمر درد از خواب بیدار شم

هنوز جوابی نگرفت اما کم کم قدم برمیداره سمت اتاق تسا
باید اونو سوپرایز میکرد
پس با تک خند کوچیکی ، زیر لب با زبون مادریش میگه

- منتظر جبرانت باش تسا شی چون من آدم بد قولی نیستم

همین طور مسیر رو پیاده روی میکنه تا این چند دقیقه رو بگذرونه

و با صدای اعلان از طرف گوشیش دوباره بهش نگاه می اندازه

Tesa :

شوخیت گرفته این وقت شب ؟ چرا نمیخوابی ؟


چند قدمی با پنجره ی دختر جوان فاصله داشت
نگاهی به داخل پنجره می اندازه
دخترک کاملا در دید راسش قرار داشت اما بعید میدونست که تسا اون رو ببینه

دخترک پشت میز آرایشی ای نشسته که با دوستاش مشترک بود
همین طور که به صفحه چت خیره شده موهاشو به آرومی شونه میکنه
و بدن خوش آندامشو تو اون تابو شرتک رها کرده
جز محدود مواقعه ای بود که تسا رو با این لباس ها میدید

Jk :
در ضمن خوش ندارم با این لباسا ، آزاد تو اتاقت بچرخی در صورتی که کاملا از بیرون دید داره

تونست بفهمه که دخترک لبشو به دندون گرفته
انگار تسا هنوز متوجه ی این نشده بود که جونگکوک اینجاست و داره اونو میپاد

پس لبخند کوتاه خودشو خورد و برای تلنگر زدن به دخترک ، دوباره نوشت

Jk :

الانم بیا و ازم استقبال کن من نمیتونم تا صبح پشت پنجره‌ات بایستم !

دخترک که تازه متوجه شده جونگکوک کوچیکترین شوخی ای نداره با حسی ترکیب از تعجب و ذوق سرشو برمیگردونه و به بیرون پنجره خیره میشه
تصویر واضحه ای از مردی با سوییشرت مشکی و قیافه ی نامعلومش داره

از هیکل ورزیده اش هم میتونست حدس بزنه که خود جونگکوک باشه
به سرعت میدوعه سمت پنجره اتاقش و بازش میکنه

حالا موهای بلندش از سرش آویزون بودن به همراه باد تکون میخوردن
همچنین ترقهوه هاش تو نو کمرنگ تیر برق ها بیشتر خودشو نشون میداد

دخترک ولوم صداشو میاره پایین و با حرس میگه

+ اینجا چی کار میکنی ؟؟

- فکر میکنی میزارم تنها باشی ؟

پسرک از پنجره ی کم ارتفاع بالا میره
بلاخره به دختر جوان میرسه و شیشه ی کشویی رو میبنده و قفل میکنه
بعد از اون پرده هارو میکشه

+ من از تنهایی نمیترسم جناب جونگکوک

- پس دوست داری برگردم هوم ؟

تسا لبخند کوتاهیی میزنه و به نشونه ی منفی سر تکون میده

پسر زیپ لباسشو باز میکنه و اونو رو تخت می اندازه

دخترک تازه میتوجه ی بدن نیم لخت جونگکوک میشه
انگار زیر سوییشرت مشکی رنگش چیز دیگه ای به تن نداشت
خیلی خفیف لبشو میگزه و همچنین نگاهشو میدزده

- ازم خجالت میکشی ؟

تسا نچی میگه که جونگکوک رو به خنده می اندازه

- تو قبلا هم منو این طور دیدی اما به اندازه ای الان واکنش نشون ندادی

جونگکوک تسا رو دور میزنه و کمی بهش نزدیک تر میشه و نگاهی عمیق به چشم هاش می اندازه

هدفش این بود که دخترک رو به سمت صندلی کوچیک کنار تخت هدایت کنه
پس نقشه ای تو ذهنش ریخت و به خاطر همین به تسا نزدیک تر شد
تا موقعه ای این کار رو انجام داد که تسا پاش به صندلی گیر کنه بلاخره تسلیم افتادن بشه در نهایت رو صندلی فرود بیاد

حالا قدش کوتاه تر از حد معمول شده و مجبوره سرشو بالا بگیره تا به چهره ی جونگکوک خیره شده

- فکر میکنم هنوز از یاد نبردی که بهت قول دادم تا برات اون بوسه رو جبران کنم !

تسا سری تکون میده و با نگاه گیرایی به جونگکوک خیره میشه

- من میتونم همین امشب و همین حالا برات اینو جبران کنم

تسا که میتونست کاملا حدس بزنه جونگکوک به چه چیزی اشاره می‌کنه خودش رو به ندونستن زد .

تسا + و چطوری ؟

جونگکوک برای عملی کردنش رو زانو هاش میشینه
نگاهی به پاهای خوش فرم دختر که دور کمر خودش بود می اندازه

- کافیه فقط این اجازه رو بهم بدی

تسا آب دهنشو قورت میده و چندین بار پلک میزنه
امیدوار بود که خواب نباشه و یا حداقلش از خواب نپره
پس به زبون آورد و بهش این اجازه رو داد

+ پس هرطور میخوای جبرانش کن جونگکوک !

جونگکوک از پاسخ تسا لبخندی مزنه با خیالی آسوده موهاشو به سمت بالا هدایت میکنه
اگر چه که فایده ای نداشت و موهای لختش دوباره به سمت پایین یعنی تو چشم هاش برگشتن

دستش رو با ملایمت و آرومی روی رون تسا برد
با اولین حرکت دستش صدای نفس آروم تسا رو شنید
به حرکاتش ادامه داد تا تسا رو بیشتر به وجد بیاره
این باعث میشد صدای نفس های دختر واضح تر به گوشش برسه

این یکی از فانتزی های جونگکوک بود که داشت بلاخره بهش میرسید
یکی از همون فانتزی هایی که به خاطرش سر کلاس ذهنش مشغول میشد و مجبور بود به استادا جواب پس بده

خودش هنوز کلی راه داشت تا کنترلش رو از دست بده
پس تا اون موقع تمام تلاششو میکنه تا بیشترین لذتو به تسا القا کنه

حرکت بعدی که باید میزد این بود که سرشو به داخل رون دخترک نزدیک کنه
با برخورد لبش به رون تسا کل تنش مور مور شد
تسا چشم هاشو روی هم فشرد و سرشو به عقب پرت کرد
بدون اینکه کنترلی رو حرکت لبش داشته باشه اونا رو از هم فاصله میده کاملا بازش میکنه
این کار دلیل خاصی نداشت و کاملا اتفاقی بود
فقط از سر لذت برخورد لب جونگکوک با پوست پاش

- دوسش داری ؟

بلاخره سرشو میاره پایین
کمی کلافه به نظر میرسه

+ اوهوم

همین باعث میشه جونگکوک قدم بعدیشو برداره شروع کنه به نرم بوسیدن قسمت های داخل پاش در نزدیکی های عضو دختر .
تسا به خودش میپیچید و مدام تکون میخورد

پسر جوان انتظار نداشت که دختر مقابلش انقدر کم تحمل باشه
پس لبخند میزنه با رضایت کامل ادامه میده

تسا انگشت هاشو وارد موهای لخت جونگکوک فرو میبره و کمی سرش رو تحت کنترل خودش میگیره

کم کم سر و لبای جونگکوک رو به سمت عضوش میبره
همون بین دست های جونگکوک بیکار نمیمونه و پاهای دختر رو نوازش میکنه

+ جونگکوک

جونگکوک دقیقا مقابل عضو دختر از روی شرتکش موند و حرکتی نکرد اما نفس های گرمش پوست تسا رو به لرزه در میاورد

+ میشه بریم رو تخت ؟

جونگکوک سرشو بالا میگیره تو چشم های منتظر تسا غرق میشه


تسا آب دهنشو قورت میده تا قبل از اینکه این حسای خوب از تنش خارج بشه تو رد نگاهاش التماس میریزه


جونگکوک هم چیزی نمیگه بدن دختر رو تو آغوشش میکشه بلندش میکنه
همون طور به سمت تخت میره
تسا روی تخت میخوابه و منتظر جونگکوک میمونه
جونگکوک کمی دست دست میکنه و بعد روی دختر خیمه میزنه

تو چشم هاش خیره شد و بعد موهای لختشو  به پشت گوشش هدایت کرد


- دارم بهت هشدار میدم پاهاتون صفت بچسب

دوباره ضربان قلبش بالا رفت و از لحن تند جونگکوک به خودش لرزید
جونگکوک بدون کوچیک ترین آمادگی ای شرتک نازک تسا رو از پاش بیرون کشید رفت سر اصل مطلب

تسا کمی از این حرکت سریع جا خورد و شونه ی پهن و ورزیده ی جونگکوک رو گرفت

تاحالا این وجه ی جونگکوک رو ندیده بودو نمیدونست که پسر تا چه حد میتونه تو این کار ماهر باشه

پسر هم پوست لبشو به عضو دختر مالید که تسا اولین ناله ی کوتاهشو سر داد

پسر بدون کوچیک ترین رحمی شروع کرد به مک زدن پوستش
به نظر نمیرسید تو انجام دادن این کار ضعفی داشته باشه
همین حرکاتش قابلیت به اوج رسوندن دختر رو داشت

تا اینکه زبونش رو وارد عضو تسا میکنه

دخترک دوباره و دوباره صدای محصور کننده‌اش به مقصد گوش های جونگکوک ، گلوشو ترک میکنه

جونگکوک از فرصت استفاده میکنه و از یکی دستاش کمک میگیره تا کلیتوریس تسا رو به بازی بگیره

کم کم بهم میپیچن برای به اوج رسوندن    دختر تقلا میکنه
دست تتو شده ی پسر بالا تر میره از زیر تاپش وارد سینه اش میشه
پسر یه طرف رو به دست میگیره و شروع میکنه به چنگ انداختن

معشوقه ی جونگکوک شمارش نفس هاش از دستش در رفته و مدام اون رو صدا میکنه

جونگکوک تمام این کار هارو ادامه میده تا تسا به اولین اوج خودش برسه و ارضا بشه

با لب های خیس و متورم میاد بالا و باز هم به چشم های دخترک خیره میشه

+ میخوام بیشتر حست کنم


میخنده و سر تکون میده

جونگکوک شلوارش رو از پا میکنه این مصبب خودنمایی پاهاش و عضو سر سخت شده اش از رو باکسر میشه

قرار نبود تا این حد پیش برن مگه نه ؟
ولی تا وقتی خودشون میتونستن با ملاحضه جلو برن مشکل چی بود ؟ تا وقتی هردو موافق بودن مشکل چی بود ؟

پسر دستی به بدن معشوقه اش و بعد هیسی میکشه
وقت در آوردن اون پارچه ی مزاحم از تنش بود
به محض اینکه لباس زیرش رو از پاش میکنه ، برق اتاق بهشون مهلت نمیده به بسرعت قطع میشه

هیچ کدوم نمیتونستن چیزی ببینن
دختر وحشت زده بدن جونگکوک تو بغلش میگیره

- شتت

پسر جوان وقتی این جمله رو میگه که از بیرون صدای قدم های کسی رو میشنوه
اخه ساعت چهارو خورده ای کی میتونه بیاد اینجا ؟ یا شاید نگهبانا باشن

+ یعنی زیادی سرو صدا کردیم ؟

پسر میخنده و همون طور با بدنی لخت و تحریک شده تو بغل دختر دراز میکشه
دقیقا یکم فاصله داشتن تا همدیگرو حس کنن و یکی بشن !
انگار از کل این زندگی شانس بهشون پشت کرده

جونگکوک بوسه ای رو گردن تسا میزنه و پتو رو روی خودشون میکشه
خوشحاله که تخت یه نفره است و اونا مجبورن نزدیک به هم بخوابن !
طوری که همو در آغوش بگیرن
جونگکوک امشب رو یکی از بهترین شبا ی کل عمرش میدونست
با اینکه امکان داره تا صبح نخوابه و یا حتی کمی درد بکشه .

چند دقیقه ای میگذره و تسا تمام افکارشو پس میزنه و دستشو سمت عضو پسر ببره

جونگکوک هوفی میکشه و سعی میکنه کوچیک ترین صدایی از خودش تولید نکنه

- تو مجبور ...

تسا حرفشو قطع کرد بهش اطمینان داد

+ اگر خودم بخوام چی ؟

چند لحظه ای سکوت بینشون حکم فرما میشه و جونگکوک چیز دیگه ای نمیگه

تسا با لمس هاش روی عضو پسر ، بدنشو داغ تر از قبل میکنه

جونگکوک لمس های دستشو میبره سمت سینه ی دخترش و با چشم های بسته نوازشش میکنه

این راه کمک کرد به بیشتر شدن لذتش 
ه

مین که تسا سرعت دستشو بیشتر کرد نوازش های مرد تبدیل به چنگ زدن شد

ارضا شدن با دست تسا داشت هر لحظه لذت بخش تر از قبل میشد

جونگکوک هم به تموم لحظات چند ثانیه پیش فکر میکرد

تا اینکه نفس هاش سنگین میشه و بعد ناله ی مردونه اش بلاخره به اوج خودش میرسه
تازه متوجه شد که چقدر ضربانش شدت گرفته
تو اون تاریکی که حالا داشتن بهش عادت میکردن لبخندی به دخترک زد


- اگر زبونم به طور داعم کار میکرد تو هر ثانیه " تو بهترینی و ازت ممنونم " رو میگفتم تا خستت کنم .

+ منم ازت ممنونم کوک .

بلاخره در آغوش هم پیچیدند
تسا با نوازش کردن کمر جونگکوک اونو به خواب دعوت کرد

طوری که دقیقا یه پسر تو بغل مادرشه !

کسی که اول به خواب فرو میره جونگکوکه و بعد از اون تساعه که خسته شده اما همچنان به نوازش مرد ادامه میده .

ادامه دارد ...

________________________________

بیاین ... پارت جدیدو آپلود کردم تا از خماری درتون بیارم . قرار نبود این پارت اسمات باشه و میدونید ؟ یه درصد احتمال داشت که این اتفاق بیوفته و نمیدونم چی شد که یهو نظرم برگشت و من الان از بابت نوشته هام لپام گل انداخته و چون این متفاوت تر از چیزایی بود که مینوشتمو آپلود میکردم ، باعث شد خجالت زده بشم

نظرتونو در مورد پارت جدید بگید حتما میخونم و به تک تکتون جواب میدم











Continue Reading

You'll Also Like

10.2M 353K 35
How does your night go from a game of Hide and Seek with your best friend, to your parents being murdered the same night? On top of that, you're sent...
4.8K 597 22
TITLE - I'm Flirting with a Man in the Supernatural World Supernatural world မှာ မင်းနဲ့ flirt ကြမယ် ချူဟွိုက် + ကျင်းထျန်းယိ Description 💥 ချူဟွိ...
1.6K 252 5
This is the story of a unwanted guest who sudden appearance in kareena life .how they gonna deal with It.
10.8K 928 8
البيت أظلم وبس گلوب واحد مشتغل وضعيف وگوة اشوف عبرت الدرج صعدت جبت القفل أفتح باب الغرفة خليت المفتاح بالباب حسيت واحد واگف وراي ! التفتت ماشفت شيء...