Predictions

By ROMINAA86

2.3K 528 184

آخرین تصویری که از میان پلک های نیمه بازش دید،لبخند شروانه فالگیر بود ( بهت تبریک میگم چوی یونجون!) پارت ها... More

augur
wedding
husband
hiding
baby
vow
honey and milk
اطلاعيه
coffees and smile
Gift
Netflix and fuck?!
birthday party
the end?!
AN
next season

Lucifer

115 34 9
By ROMINAA86

سوبین تا لحظه ای که به خونه اش برگردن درست مثل نقاشی الکساندر کابانل از لوسیفر شده بود. یونجون هراز چندگاهی لبخند هیستریکی میزد تا اوضاع رو اروم کنه ولی جواب نمیداد.

سوبین زمین خورد و یونجون همراهش بود ولی با سریعترین حالت ممکن بلند شد و به سمت اولین خروجی فرار کرده بود. سوبین مثل ترمیناتور از زمین بلند شده بود و شخصی که تا دو دقیقه پیش نمی تونست قدم از قدم برداره تبدیل شد به رقیب اصلی جی ادامز.

یونجون بازم تاکید میکرد نمایش خرگوش و گرگی که اون دو نفر تحویل دادن اصلا شبیه دری وری هایی که نتفلیکس نشون میداد نبود.

جلوی در ایستادن، نگاه سوبین همچنان غضب الود بود و یونجون فقط دست تو جیب به جایی بین بناگوش و موهای شقیقه ی پسر مو ابی خیره شده بود.

اخر سر اعتراف کرد:( سوبین ببخش من حقیقتا قرارمون رو یه چیز تو مایه های تین وولف و ریودیل تصور کردم اما خب ما بیشتر شبیه جان ویک بودیم تا این چیزا.)

سوبین اهی کشید:( خب منم فکر میکردم شبیه به تمام پسرانی که دوستشون دارم پیش بریم ولی این بیشتر شبیه واک اف شیم بود.)

پسر بزرگتر خندید، اتفاق های احمقانه ای که افتاده واقعا اونا رو شبیه همین کمدی های بی محتوا با اتفاقات پشت سر هم کرده بود. سوبین روی پاشنه و پنجه ی پاش جلو عقب رفت:(خب الان میخوای چیکار کنی؟)

یونجون دستی به گردنش کشید:( نمیدونم شاید درحالی که دارم لنگ میزنم سگم رو صدا کنم و از دستت فرار کنم؟)

پسر مو ابی لبخند کوچیکی زد، نشانی از لوسیفر تو چشم هاش نبود و این حالش رو بهتر میکرد:( اینم ایده ایه یا میتونی مثل اسکات الیسونت رو خجالت زده ببوسی؟)

اولین بار نبود، اون یه بار این مرد تو روز عروسیشون بوسیده بود ولی حالا استرس داشت. این اولین بوسشون بود و این خیلی مهم بود که گند نزنه.

دست های عرق کرده اش رو به شلوارش مالید و لرزش خفیف اونا روی گونه های سوبین گذاشت. کمی ابریشم سرد زیر سر انگشت هاش رو نوازش کرد و بعد جلو رفت.

سوبین به محض برخورد نفس های گرم یونجون به صورتش چشم هاش رو بست و منتظر موند. پسر بزرگتر نفس عمیقی کشید و سرش رو کج کرد.

قصدش بوسه ی کوتاه و سطحی روی لب های یخ زده ی همسر اینده اش بود ولی نرمی طعم خاطرات شیرین اینده واردارش کرد برای مدت طولانی تری لب هاش روی لب های سوبین بزاره. خبری از بوسه پر حرارت تو عروسی نبود این فقط یه لمس خجالت زده و ظریف بود.

بوسه ی دیگه ای روی لب های سوبین زد و عقب کشید. پلک های پسر کوچیکتر لرزیدن و گونه هاش زیر دست های یونجون شکفتن.

میخواست به سوبین بگه چقدر زیباست و چقدر دوست داره این رابطه رو ادامه بده، اینکه چقدر لبهاش نرمه و چقدر دوست داره دندون هاش رو تو اونا فرو کنه ولی همه چیز شروع به محو شدن کردن و اون میدونست وقت برگشتنه.

با کامنت و ووت روحم رو شاد کنید:)

Continue Reading

You'll Also Like

156K 3.6K 29
Two young boys and a young girl experience an unforgettable Italian summer filled with gelato, pasta and endless scooter rides. But all the fun is th...
354 105 10
در تاریک‌ترین نقطه‌ی جهان هستی ، جایی که پژواک پلیدی و خنده‌های کریهانه‌ی دیوان و شروران هراس بر دل هر موجود زنده‌ای می‌انداخت ، درست همان‌جایی که شی...
13.5K 977 30
Archangelic همتای فرشته کاپل: هونهان، چانبک ژانر:رمنس.درام.اسمات. ددی کینک نویسنده:@m_a_h_i_0_1 چنل: @hunhanerafanfin و @exohunhanfanfiction اینستاگ...
577 60 8
❝ 𝐲𝐨𝐮 𝐚𝐫𝐞 𝐬𝐨 𝐛𝐫𝐚𝐯𝐞 𝐚𝐧𝐝 𝐪𝐮𝐢𝐞𝐭 𝐢 𝐟𝐨𝐫𝐠𝐞𝐭 𝐲𝐨𝐮 𝐚𝐫𝐞 𝐬𝐮𝐟𝐟𝐞𝐫𝐢𝐧𝐠. ❞ - 𝒆𝒓𝒏𝒆𝒔𝒕 𝒉𝒆𝒎𝒊𝒏𝒈𝒘𝒂𝒚 ❘❙❚...