Netflix and fuck?!

130 31 18
                                    

درحالی که سوبین با هیجان توضیح میداد چقدر کار خانم کانگ تو شناخت سلیقه ی مادرش خوبه یونجون تقریبا می لرزید. تهیون تو ترسوند پسر مو صورتی وارد و وارد تر میشد. اخر سر سوبین گفت:(خب جایی مد نظرته؟برای مقصد بعدی؟)
پسر بزرگتر نگاهی به اسمون تاریک انداخت:
_(اسکیت بلدی؟)
###
_خدایا سوبین به قیافه ات نمیخورد اینقدر زور رو تو خودت جمع کرده باشی!
پسر موابی با صدایی که از ترس نازک شد بود گفت:
(دهنت رو ببند و ولم نکن.)
یونجون لبش رو گاز گرفت تا نخنده. وضعیت سوبین اسفبار بود، پسر مو صورتی باید اعتراف میکرد وقتی پسر بلندتر رو برای اسکی رو یخ اورد تصورش یه چیز رمانتیک بود.

یه چیز تو مایه تمام فیلم های احمقانه ی تینجری که یکیشون اول کمی می لنگه ولی بعد راه میوفته و بعدش فقط نگاه های عاشقانه و لبخند های خجالت زده بود.

وضعیت اون دو نفر اصلا شبیه فیلم های نتفلیکس نبود، سوبین جوری به دست های یونجون چنگ مینداخت که پسر مو صورتی حاضر بود قسم بخوره قراره جاشون بمونه. نگاهش اصلا عاشقانه نبود یه چیزی بین دریدن گلوی یونجون و ترس از مرگ بود، تا اینجا هم حرف سوییتی بینشون رد و بدل نشده بود فقط فحش های سوبین بود که هرچقدر بیشتر روی یخ می موندن تند تر و رکیک تر میشد.

پسر مو صورتی گوشه ذهنش یادداشت کرد که بعدا از نتفلیکس به خاطر دروغ هایی که تمام این مدت بهش گفته شکایت کنه.

یونجون اهی کشید:(میخوای بریم یه جای دیگه؟)
نگاه کشنده ی سوبین از روی پاهای لرزونش به روی چشم های پسر بلند تر نشست:(الان دیره چوی یونجون یا بهم یاد میدی یا کشته میشی.)

پسر مو صورتی اب دهنش رو قورت داد:(داری سختش میکنی عزیزم فقط اسکیت رو یخه!)

سوبین کیوت بود و هر کی میخواست منکر این قضیه بشه باید با یونجون در میوفتاد ولی همسر اینده اش تو اون لحظه اصلا شبیه فرشته های دوست داشتنی نبود:(فقط اسکیت رو یخ؟ میدونی وقتی به فاکت دادم و زیرم جیغ میکشیدی بهت میگم این فقط سکس عزیزم داری سختش میکنی اون وقت از قیافه ات عکس میگیرم می چسبونم به دیوار!)

فرشته انتقام، اصطلاحی که الان به درد سوبین میخورد.حقیقتا یونجون نمی دونست تو اون لحظه از اینکه پسر مو ابی میخواد به فاکش بده خوشحال باشه یا با سریعترین حالت ممکن از محل خطر فرار کنه یا علیه اش به خاطر ازار جنسی شکایت کنه.

حقیقتا دوست نداشت موقع سکس کسی ازش عکس بگیره ولی الان به نظر موقع مناسبی برای علام علایقش تو رابطه جنسی نبود.

دست سوبین رو رها کرد و اینبار کمرش رو گرفت و به خودش چسبوند. پسر مو ابی غرید:(دست کوفتیت رو از کمرم بردار چوی الان وقتی برای ارضای امیال جنسی کثیفت نیست.)

یونجون فقط اب دهنش رو قورت داد و لبخند بی گناهی زد:( شیوه رو عوض میکنم بلکه جواب بده.)

سوبین به ارنجش چنگ زد:(خدا کنه جواب بده یونجون وگرنه تضمین نمیکنم بتونی راه بری!)

نمی دونست منظور همسر اینده اش سکس خشنه یا ناک اوت کردنش پسر رو محکمتر گرفت و اروم شروع به حرکت کرد:(فقط ریلکس کن و با من همراه شو...نمیزارم بیوفتی و اگه بیوفتی من همراهیت میکنم.)

اینم قرار بود لحظه عاشقانه ای باشه، لحظه ای که پسر کوچکتر نگاهی سرشار از اعتماد به پارتنرش بندازه و بعدش ببوستش ولی سوبین فقط جیغ زد:
( اگه بیوفتیم بلند نشو چوی فقط دراز بکش تا به فاکت بدم.)

باید از همین الان متن شکایتش رو علیه نتفلیکس تنظیم میکرد، این کمپانی لعنتی یه عمر دروغ به خوردش داده بود و یونجون قرار نبود حتی برای لحظه ای از موضعش پایین بیاد.

با ووت و کامنت روحمونو شاد کنید ؛)

Predictions Where stories live. Discover now