𝑰𝒇 𝑻𝒉𝒆 𝑾𝒐𝒓𝒍𝒅 𝑾𝒂𝒔...

By Infinity_fic

1.3K 402 21

خلاصه: چانیول میدونه که بکهیون دوسش داره اما نمیدونه چرا روز به روز داره ازش دور تر میشه و دوستیشون دیگه مثل... More

Part 1
Part 2
Part 4 - End

Part 3

322 89 2
By Infinity_fic

به آرومی در رو هل داد و وارد شد و همون لحظه صدای گیتاری که شک نداشت برای دوست عزیزشه بلند شد و بعد از اون هم چان همراه آهنگ شروع به خوندن کرد و البته که بکهیون تکیه زده به در خشک شده بود و به چانیولی که به شدت خوشتیپ شده بود و داشت براش گیتار میزد چشم دوخته بود

(پیشنهاد میکنم حتما آهنگ‌ رو دانلود کنین و گوش بدین خیلی تو حس گرفتن کمکتون میکنه^^)

آهنگ If The World Was Ending از JP Saxe به همراه Julia Michaels

I WAS DISTRACTED AND IN TRAFFIC
من حواسم پرت بود و تو ترافیک بودم
I DIDN’T FEEL IT WHEN THE EARTHQUAKE HAPPENED
وقتی زمین لرزه اتفاق افتاد حسش نکردم
BUT IT REALLY GOT ME THINKIN’, WERE YOU OUT DRINKIN’
اما اون باعث شد که فکر کنم، تو الان بیرون درحال خوردن نوشیدنی هستی؟
WERE YOU IN THE LIVING ROOM, CHILLIN’ WATCHIN’ TELEVISION
یا داری تلویزیون میبینی
IT’S BEEN A YEAR NOW, THINK I’VE FIGURED OUT HOW
الان یه سال می شه، فکر کنم الان فهمیدم چجوری
HOW TO LET YOU GO AND LET COMMUNICATION DIE OUT
چجوری بزارم بری و بزارم ارتباطمون از بین بره
I KNOW, YOU KNOW, WE KNOW, YOU WEREN’T DOWN FOR FOREVER AND IT’S FINE
من میدونم، تو میدونی، ما میدونیم تو اهل برای همیشه باهم بودن نبودی و مشکلی نیست...
I KNOW, YOU KNOW, WE KNOW, WE WEREN’T MEANT FOR EACH OTHER AND IT’S FINE
من میدونم، تو میدونی، ما میدونیم، ما برای هم ساخته نشده بودیم و مشکلی نیست...
BUT IF THE WORLD WAS ENDING YOU’D COME OVER, RIGHT?
اما اگه داشت جهان به پایان می رسید تو میومدی پیشم، مگه نه؟
YOU’D COME OVER AND YOU’D STAY THE NIGHT
تو میومدی و شبو پیشم میموندی
WOULD YOU LOVE ME FOR THE HELL OF IT?
منو دوست میداشتی؟
ALL OUR FEARS WOULD BE IRRELEVANT
همه ترس هامون بی ربط میشد
IF THE WORLD WAS ENDING YOU’D COME OVER, RIGHT?
اما اگه داشت جهان به پایان می رسید تو میومدی پیشم، درسته؟
THE SKY’D BE FALLING AND I’D HOLD YOU TIGHT
آسمون داشت میافتاد و من تو رو محکم بغل میکردم
AND THERE WOULDN’T BE A REASON WHY WE WOULD EVEN HAVE TO SAY GOODBYE
و اونجا دلیلی نبود که چرا ما باید خداحافظی کنیم
IF THE WORLD WAS ENDING YOU’D COME OVER, RIGHT? (X2)
اما اگه داشت جهان به پایان می رسید تو میومدی پیشم، مگه نه؟
RIGHT?
درسته؟
I TRIED TO IMAGINE YOUR REACTION
من سعی کردم واکنشت رو تصور کنم
IT DIDN’T SCARE ME WHEN THE EARTHQUAKE HAPPENED
من رو نترسوند وقتی زلزله اومد
BUT IT REALLY GOT ME THINKIN’, THAT NIGHT WE WENT DRINKIN’
اما واقعا باعث شد فکر کنم اون شب ما رفتیم بیرون نوشیدنی بخوریم
STUMBLED IN THE HOUSE AND DIDN’T MAKE IT PAST THE KITCHEN
تلو تلو خوران اومدیم تو خونه و تا آشپزخانه نرسیدیم
AH, IT’S BEEN A YEAR NOW, THINK I’VE FIGURED OUT HOW
آه، الان یه سال گذشته، فکر کنم فهمیدم که چرا
HOW TO THINK ABOUT YOU WITHOUT IT RIPPIN’ MY HEART OUT
چجوری بهت فکر کنم بدون اینکه قلبم رو پاره پاره کنم
AND I KNOW, YOU KNOW, WE KNOW, YOU WEREN’T DOWN FOR FOREVER AND IT’S FINE
و من میدونم، تو میدونی، ما میدونیم، تو اهل برای همیشه باهم بودن نبودی و مشکلی نیست
I KNOW, YOU KNOW, WE KNOW, WE WEREN’T MEANT FOR EACH OTHER AND IT’S FINE
من میدونم تو میدونی ما میدونیم ما برای هم ساخته نشده بودیم و مشکلی نیست
BUT IF THE WORLD WAS ENDING YOU’D COME OVER, RIGHT?
اما اگه داشت جهان به پایان می رسید تو میومدی پیشم، درسته؟
YOU’D COME OVER AND YOU’D STAY THE NIGHT
تو میومدی و شبو پیشم میموندی
WOULD YOU LOVE ME FOR THE HELL OF IT?
منو دوست داشتی؟
ALL OUR FEARS WOULD BE IRRELEVANT
همه ترس هامون بی ربط میشد
IF THE WORLD WAS ENDING YOU’D COME OVER, RIGHT?
اما اگه داشت جهان به پایان می رسید تو میومدی پیشم، مگه نه؟
THE SKY’D BE FALLING WHILE I’D HOLD YOU TIGHT
آسمون داشت میافتاد و من تو رو محکم بغل میکردم
NO, THERE WOULDN’T BE A REASON WHY WE WOULD EVEN HAVE TO SAY GOODBYE
نه، و اونجا دلیلی نبود که چرا ما باید خداحافظی کنیم
IF THE WORLD WAS ENDING YOU’D COME OVER, RIGHT?
اما اگه داشت جهان به پایان می رسید تو میومدی پیشم، مگه نه؟
YOU’D COME OVER, RIGHT?
تو میومدی پیشم، مگه نه؟
YOU’D COME OVER, YOU’D COME OVER, YOU’D COME OVER, RIGHT?
تو میومدی پیشم، تو میومدی پیشم، تو میومدی پیشم، مگه نه؟
I KNOW, YOU KNOW, WE KNOW, YOU WEREN’T DOWN FOR FOREVER AND IT’S FINE
من میدونم، تو میدونی، ما میدونیم، تو اهل برای همیشه باهم بودن نبودی و مشکلی نیست
I KNOW, YOU KNOW, WE KNOW, WE WEREN’T MEANT FOR EACH OTHER AND IT’S FINE
من میدونم، تو میدونی، ما میدونیم، ما برای هم ساخته نشده بودیم و مشکلی نیست
BUT IF THE WORLD WAS ENDING YOU’D COME OVER, RIGHT?
اما اگه داشت جهان به پایان می رسید تو میومدی پیشم، درسته؟
YOU’D COME OVER AND YOU’D STAY THE NIGHT
تو میومدی و شبو پیشم میموندی
WOULD YOU LOVE ME FOR THE HELL OF IT?
منو دوست داشتی؟
ALL OUR FEARS WOULD BE IRRELEVANT
همه ترس هامون بی ربط میشد
IF THE WORLD WAS ENDING YOU’D COME OVER, RIGHT?
اما اگه داشت جهان به پایان می رسید تو میومدی پیشم، مگه نه؟
THE SKY’D BE FALLING WHILE I’D HOLD YOU TIGHT
آسمون داشت میافتاد و من تو رو محکم بغل میکردم
NO, THERE WOULDN’T BE A REASON WHY
نه، و اونجا دلیلی نبود که چرا
WE WOULD EVEN HAVE TO SAY GOODBYE
ما باید خداحافظی کنیم
IF THE WORLD WAS ENDING YOU’D COME OVER, RIGHT?
اما اگه داشت جهان به پایان می رسید تو میومدی پیشم، مگه نه؟
YOU’D COME OVER, YOU’D COME OVER, YOU’D COME OVER, RIGHT?
تو میومدی پیشم،تو میومدی پیشم،تو میومدی پیشم، مگه نه؟
HMM; IF THE WORLD WAS ENDING YOU’D COME OVER, RIGHT?
همم؛ اما اگه داشت جهان به پایان می رسید تو میومدی پیشم، مگه نه؟

چان گیتارش رو زمین گذاشت و با چشمایی که با اشک پر شده بودن زمزمه کرد

_اما اگه دنیا داشت تموم میشد تو میومدی پیشم مگه نه؟

بکهیون بدون هیچ حرفی و در حالی که چشم های اونم پر از اشک بودن به سمت چان دوید و دستاش رو دور گردنش حلقه کرد

+لازم نیست دنیا تموم بشه، من میخوام واسه همیشه پیشت بمونم. از همین لحظه و برای همیشه!

بکهیون گفت و سرش رو گردن چان بیرون آورد و از نزدیک ترین فاصله ممکن تو چشمای قشنگ پسر بلند تر خیره شد.

+متاسفم چان. من...

اما قبل از اینکه بتونه جمله ای که داشت برای ساختنش تلاش میکرد رو به زبون بیاره لباش توسط چان اسیر شدن و صداش تو حنجره اش خفه شد.

اولش شوکه شده بود اما وقتی چشمای بسته پسری که تو نزدیک ترین فاصله ممکن بهش بود رو
دید و حرکت لبای چان رو حس کرد چشمای اون هم بی اختیار بسته شدن و دستاش داخل موهای یولش فرو رفتن. بالاخره داشت حسش میکرد، بوسه اولی که سالها حفظش کرده بود تا توسط چان دزدیده بشه.

اون لحظه تنها چیزی که حس میکرد حرکت لبای چان، همراهی خودش و ضربان تند قلبشون بود...

برای دقیقه های طولانی هم رو بوسیدن و وقتی نفس هاشون برای ادامه بوسه بند اومد پسر بلند تر اندازه چند میلی متر از لبای بکهیون فاصله گرفت و پیشونی هاشون رو بهم چسبوند.

_تو مال منی بکهیون! هیونای منی و من تو رو به هیچ کس نمیبازم. واسم مهم نیست که اون دختره لعنتی رو دوست داری یا نه ولی تو مال منی! و من دیگه حتی ذره ای حاضر نیستم ازت فاصله بگیرم.

+دوست دارم!

اینبار حرفای چانیول بود که با زمزمه بکهیون قطع شد. دستاش از صورت بکهیون جدا شد و دور کمرش رفت و اون رو بیشتر از قبل به خودش چسبوند.

_میدونی الان به چی اعتراف کردی؟

+دوست دارم و مال توام. هیچ وقت برای کس دیگه ای نبودم. هیچ وقت هیچ کسی رو جز تو نخواستم و میدونم که تو هم هیچ وقت جز من برای کسی نبودی. توهم مال منی پارک چانیول... کاملا برای منی و منم دیگه نمیخوام از دستت بدم.

و این بار بکهیون بود که لباشون رو بهم چسبوند و حلقه دستاش رو دور گردن چانیول محکم تر کرد. بی وقفه هم رو می بوسیدن و حاضر نبودن حتی لحظه ای از هم فاصله بگیرن. اونا سالها این حس ها رو سرکوب کرده بودن و حالا که به خودشون اجازه بروزش رو داده بودن قرار نبود عقب بکشن.

###### +18 ######

دستای جفتشون در حال شیطنت بود و دیگری رو لمس میکرد. بکهیون دستاش رو روی عضله های سینه پسر بلند قد تر میکشید و یکی از دستای چانیول هم پیرهن بک رو از شلوارش خارج کرده بودن و درحال شیطنت زیر لباسش بود و روی کمرش کشیده میشد و اون یکی دستش هم باسنش رو بین انگشتاش فشار میداد.

بکهیون اولین دکمه لباس چانیول رو باز کرد و بهش اجازه داد تا اون هم دکمه های بک رو باز کنه و اینطوری بود که پیرهن جفتشون روی زمین افتاد و هردوشون توسط چان به سمت تخت وسط اتاق هدایت شدن.

پشت پای بکهیون به تخت خورد و همونطور که چان رو میبوسید روی تخت نشست و چانیول رو هم همراه خودش کشید و همونطور که دراز میکشید و پسر بلند تر رو دعوت کرد تا روش خیمه بزنه.

چانیول لباش رو از لبای پسرک شیرینش جدا کرد و به خط فکش چسبوند و شروع به بوسیدنش کرد. میدونست که به خاطر والدین سخت گیر خودش و بکهیون نمیتونه لاو مارک روی گردنش بذاره پس فقط جای جای گردنش رو بوسید اما وقتی به ترقوه اش رسید دیگه نتوست خودش رو کنترل کنه و مارک پر رنگی رو روی ترقوه اش به جا گذاشت و باعث شد اولین ناله ی بکهیون از بین نفس نفس زدن هاش از بین لباش خارج بشه و به شونه های چان چنگ بندازه.

پایین تر رفت و وقتی به نوک سینه های قهوه ای رنگ بکهیون رسید بوسه خیسی بهش زد و باعث شد ناله بلند دیگه ای از بین لبای بکهیون خارج بشه و کمرش قوس زیبا و هوس برانگیزی بگیره.

چانیول کمرش رو فشرد و گازی از سینه اش گرفت و شروع کرد به مکیدنش. اونقدر مکیدش که بکهیون دیگه کم کم داشت دیوونه میشد و با مشت های بیجونی سعی داشت لبای پسری که از حالا دوست پسرش بود رو از اون قسمت حساس بدنش دور کنه.

اما چانیول دست بردار نبود و تا وقتی از بنفش شدن سینه ی بکهیون مطمئن نشد بیخیال نشد و بعد از اون هم رهاش نکرد و بوسه زنان لباش رو به سینه دیگش رسوند تا اون رو هم کبود کنه و با انگشتاش شروع کرد به بازی کردن با اون سینه ای که تا لحظه ای قبل در حال مکیدنش بود.

بکهیون واقعا تحریک شده بود و کاملا بی طاقت بین دستای دوست پسرش گیر افتاده بود و سعی داشت با ناله ها و مشت های بی حالش از لرز خوشایندی که به تنش افتاده بود چانیول رو از ادامه دادن این کار منصرف کنه اما پسر قد بلند همچنان ادامه میداد و حتی دست خودش هم نبود. پوست پسرکش انقدر دوست داشتنی و خوشبو بود که حتی ذره ای نمیتونست از اون تن بی نظیر فاصله بگیره.

وقتی از کبود شدن این یکی سینه بکهیون هم مطمئن شد لباش رو به خط وسط سینه اش رسوند و شروع کرد به کاشتن مارک هاش روی اون قسمت و به بازی با سینه هاش رو ادامه داد.

پایین تر اومد و زبونش رو روی شکم بکهیون گذاشت و دور تا دور نافش رو با زبونش خیس کرد و با فوتی که روش کرد دید پسر کوتاه تر شکمش رو جمع کرد و ناله دیگه ای کرد.

فقط دیدن چشمای بکهیون که از درد و لذت بهم فشرده میشدن و شنیدن ناله هاش به حد مرگ براش جذاب بودن و خودش هم دیگه طاقت نداشت پس همونطور که همچنان بکهیون رو میبوسید کمربند و زیپ شلوار جینش رو باز کرد و از پاش بیرون کشید و پایین تخت انداخت.

باکسر مشکی بکهیون کمی نم دار شده بود و این نشون میداد که داره لذت میبره. خواست اون رو هم در بیاره اما بکهیون با گرفتن شونه هاش مانعش شد و تن سستش رو از روی تخت بلند کرد و نشست و اینبار اون بود که چان رو زیر خودش گیر انداخت.

نمیخواست همه چیز به این زودی تموم بشه و حالا نوبت خودش بود که به مرد مورد علاقش لذت بده.

اون هم با لبای چان شروع کرد و بوسه خیس و عمیقی از دهانش گرفت و به سمت گوش های یودایی پسری که عاشقش بود رفت و گازش گرفت و باعث شد چان هم ناله ریزی بکنه و باعث نیشخند بکهیون بشه. البته که بکهیون میدونست چانیول حتی از خودش هم بیشتر روی گوشاش حساسه!

لاله گوشش رو تو دهنش برد و مکید و باز هم ناله مردونه دوست پسر بلندش گوشاش رو پر کرد. همونطور که با دستاش مشغول لمس کرده اینچ به اینچ بدن دوست پسرش بود لباش رو پایین تر آورد و تا ترقوه هاش بوسیدن و زبون کشیدنش رو ادامه داد.

پایین تر اومد و مثل چان لاو مارک واضحی روی ترقوه اش کاشت و همونطور که با سینه هاش بازی میکرد زبونش رو تا نزدیکی کمربندش کشید و شلوار و باکسرش رو همزمان از پاش خارج کرد و دستش رو دور خصوصی ترین قسمت بدن دوست پسرش که کاملا با پریکامش خیس شده بود حلقه کرد.

همونطور که تو چشماش نگاه میکرد زبونش رو گربه وارانه به نوک عضو چان کشید و ناله اش رو به هوا فرستاد. کم کم اون عضو تقریبا بزرگ رو تو دهنش برد و عمیق مکیدش. با اینکه اولین باری بود که این کارو میکرد اما حس بدی نداشت... میخواست با تمام وجودش به دوست پسرش حس خوبی بده.

زبونش رو روی رگای برجستش میکشید و اون رو تو دهنش میبرد میمکید و بدون اینکه چشماش رو از صورت چانیول بگیره به ناله های پر از لذتش گوش میداد.

از فشاری که چانیول به شونه ها و گردنش میاورد حدس میزد که داره کارش رو به خوبی انجام میده و همین بهش اعتماد به نفس میداد تا ادامه بده.

چانیول حس میکرد نزدیکه برای همین خواست بکهیون رو از روی پاهاش بلند کنه اما پسرک مصرانه همچنان در حال ساک زدن دیکش بود و حاضر به عقب کشیدن نبودن و چانیول انقدر داشت لذت میبرد که حتی خودش هم متوجه نشد که داره ارضا میشه...

ارضا شد و تمام آبش رو تو دهن بکهیون خالی کرد. بکهیون مشتاقانه همش رو مکید و وقتی از تمیز شدن دیکش مطمئن شد بوسه زنان بالا اومد و سرش رو تو گردن دوست پسرش فرو برد و نوبت چانیول بود تا لذت بی حدی رو که دوست پسرش بهش داده بود رو جبران کنه.

بکهیون رو زیر خودش گیر انداخت و باکسرش رو از پاش خارج کرد، لعنتی به زیبایی بیش از حد دوست پسرش فرستاد و بین پاهاش رفت. رون های توپر و خوش تراشش رو روی شونه هاش گذاشت و شروع کرد به بوسیدن کشاله های رونش و ناله های بک یه بار دیگه اتاق هتل رو پر کرد.

پاهای بکهیون هميشه و از مدتها قبل زیادی تو چشمش بود و حسرت بوسیدن و کبود کردنش تو دلش مونده بود و حالا که فرصتش رو پیدا کرده بود به این سادگی ها حاضر نبود بیخیال بشه.

چان بوسه هاش رو تا کناره های دیک بکهیون ادامه داد و دیک بکهیون رو که حسابی تحریک شده بود داخل دهانش برد. مکیدش و وقتی بکهیون کمرش رو قوس عمیق تری داد فهمید که اون هم داره به خوبی کارش رو انجام میده!

برای یه لحظه دیک بکهیون رو از دهانش خارج کرد و همونطور که انگشت شستش رو روی حفره تنگ و باکره بکهیون میکشید پرسید

_اجازه هست؟

تا اینجا اومده بود و تازه اجازه میخواست؟!
بکهیون دیگه واقعا نمیتونست تحمل کنه. اون عاشق چانیول بود، بهش اعتماد داشت و مدتها منتظر این لحظه بود تا کاملا برای اون بشه، پس سرش رو تکون داد و چانیول بعد از گرفتن تاییدش بی درنگ لوب رو از کشو کنار تخت برداشت و درش رو باز کرد و همونطور که دوباره دیک بکهیون رو داخل دهنش فرو میبرد انگشتاش رو به لوب آغشته کرد و دور حفره بکهیون کشید.
بکهیون احساس لذت عجیبی داشت و وقتی اولین انگشت چانیول رو حس کرد که با ملایمت واردش شد کمرش رو قوسی از درد داد. سوزش کمی رو حس میکرد که با تشکر از صبر چان برطرف شد و بعد از اون هم انگشت دوم وارد شد و حرکات قیچی مانند چانیول داخل حفره اش شروع شد و بکهیون سرش رو از درد و لذت روی بالش کوبید و چنگی به شونه های دوست پسرش انداخت

+آخخخ... فاک... چان...

با خوردن انگشت چان به نقطه حساسش ناله بلندی سر داد و داد زد

+همونجا... فاک... از همونجا منو به فاک بده چان!

چانیول دیگه طاقتش تموم شده بود پس انگشتاش رو که حالا سه تا شده بودن رو از بدنش خارج کرد و بی توجه به ناله اعتراض آمیزش بالا اومد و در حالی که تو چشمای زیبای دوست پسرش زل زد بود دیکش رو روی حفره‌اش گذاشت. بکهیون که قصد چانیول رو متوجه شده بود دستاش رو دور گردن و پاهاش رو دور کمرش حلقه کرد و منتظر بهش خیره شده و چان هم سعی کرد با آخرین قطره های صبری که تو وجودش مونده با ملایمت خودش رو وارد کنه و از اونجایی که به خوبی بکهیون رو آماده کرده بود احتمال میداد درد آنچنانی نداشته باشه اما برای احتیاط و اینکه حواسش رو پرت کنه دستش رو دور عضوش حلقه کرد و همزمان که پمپش میکرد واردش شد.

دهان هردوشون باز شد و حلقه دستای بکهیون دور گردنش محکم تر شدن و سر چانیول بیشتر از قبل داخل گردن بکهیون فرو رفت. بوسه ای به گردنش زد و ضربه ای به نقطه حساسش که به تازگی با انگشتاش پیداش کرده بود زد و بکهیون بدون اینکه متوجه بشه ارضا شد!

چان لبخندی زد و صبر کرد تا پسر توی بغلش به شرایط عادت کنه و به پمپ کردن دیکش ادامه داد تا دوباره تحریکش کنه و ضربه هاش رو شروع کرد و مستقیم به سمت پروستاتش نشونه رفت.

بکهیون دیگه تقریبا داشت جیغ میکشید و چان هم از لذت بیش از حدی که اون حفره تنگ بهش میداد ناله هاش رو رها میکرد. صداهاشون باهم ترکیب شده بود و هارمونی تحریک کننده ای ساخته بود.

چان به شدت داخل بکهون ضربه میزد و سخت میبوسیدش. بکهیون هم همراهیش میکرد و حلقه دستا و پاهاش رو محکم تر میکرد.

همه چیز عالی بود. نهایت لذت برای هردوشون نزدیک بود و بعد از دقیقه های طولانی که به چشم هیچکدوم نیومده بود هردو به سختی ارضا شدن.

چان به گردن براق از عرق کم اما همچنان خوشبوی بکهیون بوسه میزد و با دستاش رون هاش رو نوازش میکرد. پسر کوتاه تر هم با نگه داشتن حلقه ی پاهاش دور کمر چانیول بهش اجازه خارج شدن از خودش رو نمیداد و البته که چان هم اصراری نداشت!

بعد از اینکه هردوشون یکم به خودشون اومدن بکهیون حلقه پاهاش رو شل کرد و چانیول آهسته ازش فاصله گرفت و بوسه دیگه ای روی لبای نیمه باز پسرک روی تخت زد و رفت تا دستمال کاغذی بیاره و خودشون رو تمیز کنه.

########

_با یه حموم دو نفره موافقی؟

پسر بلند تر در حالی که مشغول کشیدن دستمال به ملایم ترین شکل ممکن روی شکم بکهیون بود پرسید و پسرک از اونجایی که تازه از خلسه لذت بخشش بیرون اومده بود و یکم احساس درد داشت با لبخند سرش رو تکون داد و روی تخت نشست.

چانیول کمک کرد تا بکهیون آهسته از تخت پایین بیاد و باهم وارد حموم شدن، تو بغل هم توی وان لم دادن و چانیول شروع کرد به ماساژ دادن کمر بکهیون تا از درد احتمالیش کم کنه و پسر کوتاه تر هم تو بغل دوست پسر جذابش لم داد بود و با حبابای کفی تو وان بازی میکرد و تو ذهنش داشت جمله هاش رو مرتب میکرد تا بالاخره با پسری که دقیقه های طولانی باهاش عشق بازی کرده بود حرف بزنه.

+یول... فک کنم باید حرف بزنیم.

_اوهوم. تو باید واسم توضیح بدی چرا یهو ازم فاصله گرفتی ولی... اگه قراره حرفات ناراحت کننده باشن و دوباره باعث جداییمون بشن بذارشون واسه فردا! میخوام از امشب نهایت لذت رو از کنارت بودن ببرم.

چانیول بعد از گفتن حرفاش بوسه ای به پشت گردن بکهیون زد و باعث شد لبخند بزنه و همزمان غمگین هم بشه. به نظر میومد بیشتر از اونی که فکر میکرده به یولش آسیب زده.

+نه یول... من چند ساعت پیش بهت گفتم و باز هم میگم که تو برای منی و منم برای تو! و ما قراره هرچی هم بشه باهم بمونیم مگه نه؟ البته... بعد از شنیدن حرفام شاید اونی که دیگه نخواد کنار من بمونه تو باشی...

چانیول با دستش صورت بکهیون رو به سمت خودش برگردوند و بعد از بوسه ای که روی لباش کاشت به نرمی جوابش رو داد

_بهتر از هرکسی میدونی که من نه میخوام و نه میتونم که تنهات بذارم. پس فقط بهم بگو چیشده...

___________

اینم یه پارت تقریبا طولانی تقدیم نگاهتون ^^
نظرتون رو راجب داستان  روندش و شخصیتا حتما بهم بگین، من همیشه مشتاقانه منتظر کامنت هاتون هستم. ♡♡
به نظرتون قراره چی بشه؟
دلیل بکهیون چی بوده؟ چانیول میتونه به راحتی ببخشتش؟
راستی ببخشید یکم دیر اپ میکنم ولی به شدت سرم شلوغ بود و انقدر استرس داشتم و دارم که حقیقتا یادم نبود که باید اپ کنم...🤧

ووت یادتون نره عزیزای دلم😘❤
لاو یو ال، اینفینیتی 🥰🌹

Continue Reading

You'll Also Like

74.7K 12.3K 21
تهیونگ با تمام وجودش از الفا ها متنفره، اون میدونه که هیچوقت قراره نیست به یکی از اونا اجازه بده تا جفتش بشه. از طرفی تهیونگ عاشق بچه هاست و دلش میخو...
39.7K 3.7K 23
داستان از خانواده ای شروع میشه که بعد از اینکه مادر فهمید یک پسر امگا به دنیا آورده تصمیم میگیره دوتا آلفای دوقلو که خیلی ازشون خوشش اومده بود رو بر...
5.8K 1.3K 5
─چنـد شـاتی : میـل مبهـم🐋 ✓کـاپـل : چانبـک♡ ✓ژانــر : رمنـس• اسمـات 🔞 📝خلاصه: چانیول با بحران بی‌پولی، بعدِ از دست دادن کارش دست و پنجه نرم میکنه...
13.1K 3.8K 55
کاغذ های توی دستش رو روی میز پرت کرد و با صدای خیلی بلندی شروع کرد به داد زدن: _ تو یه احمقی! احمقی که هیچی حالیش نیست! حتی یه گزارش ساده رو هم نمیتو...