Unhealed [L.S] by Rain (Compl...

By itisrain

2.3K 517 431

'پرنده‌ی قلب بی‌تابم تا ابد و یک روز زندانی در قفس حرف‌های دیگران خواهد ماند. در انتظار آزادی لمس دستانت، درس... More

prologue
1- Simply Happy
2 - Good Old Days
3 - Realization
4 - Misbehaviour
5 - Jealousy
6 - Sadness After Happiness
7 - A New Experience
8 - You're The Calm In Chaos
9 - The Beginning
10 - An Effective Mistake
11 - Brave Enough
12 - Me Being Me
13 - His Dead Soul
14 - My Safe Place
15 - Sexting
16 - Happy Birth Day
18 - I'm Sinner
19 - Miserable Existence
20 - The Marriage
21 - The Tension
22 - Leaving
23 - A New Life
24 - What If They Know?
25 - Fearless
26 - I'll Never Get The Chance To
27 - Talking About The Future
28 - Wedding Party
29 - Worthless
30 - You Messed Up
31 - Now I'm Broken
32 - Struggling
33 - Dance Me To The End Of Love
34 - Unhealed
Epilogue

17 - Our Love Song

53 14 9
By itisrain

Song : Dance Me To The End Of Love by Leonard Cohen

اینجا نمیشه ویدیو ادد کرد، ولی یه ادیت واسه این پارت زدم اگر دوست داشتین از تو چنل تلگرامم ببینیدش باحاله =) این آدرس چنله: https://t.me/beyondfoockedup

***

"بوسه کریسمس من میشی؟ از زمانش گذشته و وقتی ساعت دوازده بود تو حالت بد بود واسه همین-"
حرفش رو قطع کردم و لب‌هام رو روی لب‌هاش گذاشتم. صدای آهنگ به گوشم می‌رسید و من دلم می‌خواست با هری برقصم. کمی سرم رو کج کردم و لب های نرمش رو عمیق‌تر بوسیدم‌. هری با من کاری می‌کرد که هیچ‌کس دیگه ای نمی‌تونست بکنه.

Dance me to your beauty with a burning violin
(با صدای سوزناک ویولن و زیبایی خود با من برقص)

دست های هری دور گردنم حلقه شد و صورتش رو کشید عقب. "با من برقص." من هم دستام رو روی کمرش گذاشتم و آروم و منظم با ریتم آهنگ حرکت کردیم.

Dance me through the panic ’til I’m gathered safely in
(برای پایان دادن به ترس و رسیدن به امنیت با من برقص)

هری با آهنگ می‌خوند و می‌تونستم حدس بزنم که برای پخش این آهنگ واسه امشب برنامه ریخته بود.

Lift me like an olive branch and be my homeward dove
(همانند شاخه زیتون مرا بلند کن و همانند پرنده من به خانه برگرد)

از هری جدا شدم و دست هام رو هماهنگ کنار خودم با آهنگ حرکت می‌دادم. مسخره به نظر می‌رسید چون من هیچ تجربه ای تو رقص نداشتم. هری هم از کار من تقلید کرد.

Dance me to the end of love
(تا آخر عشق با من برقص)

Oh let me see your beauty when the witnesses are gone
(وقتی همه رفتند، زیباییت را برای من آشکار کن)

اهمیتی نداشت که تو راهرو و جلوی دستشویی داشتیم می‌رقصیدیم درحالی که بقیه درحال گپ زدن بودن و تو بالکن سرشون به کار خودشون گرم بود.

Let me feel you moving like they do in Babylon
(میخواهم زیباییت را همانند افرادی که در بابیلون مشاهده کردند، ببینم)

با یک دستم، دست هری رو گرفتم و اون چرخید اما برعکس چرخید و نزدیک بود بی‌افته. هردومون می‌خندیدیم به وضعیتمون.

Show me slowly what I only know the limits of
(به آرامی چیزهایی که فقط تا مرز آنها را میدانم، به من نشان بده)

هری پشتش رو به من کرد و دست‌هام رو روی پهلوهاش گذاشتم و سرم رو روی شونه‌اش. هماهنگ با هم حرکت کردیم. چرا این‌قدر آرامش داشتم؟ حس می‌کردم می‌خوام تا آخر عمرم با هری و با همین آهنگ برقصم.

Dance me to the end of love
(تا آخر عشق با من برقص)

Dance me to the wedding now, oh dance me on and on
(تا مراسم عروسی با من برقص، بارها با من برقص)

"تا مراسم عروسی!" کنار گوشش زمزمه کردم. ما هیچ‌وقت قرار نبود به اون نقطه برسیم. شاید فقط می‌تونست درحد یه رویای شیرین، یا چیزی لا به لای همین آهنگ‌های قدیمی باقی بمونه.
"بیا بهش فکر نکنیم." هری گفت و چون از نیم‌رخ می‌دیدمش، متوجه شدم که اشکی از چشم‌هاش روی گونه‌اش لغزید.

Dance me very tenderly and dance me very long
(با نرمی و برای مدت طولانی با من برقص)

"نباید بهش فکر کنم، اما دارم می‌کنم. دارم خودمونو رو پیست رقص تصور می‌کنم، هری." صدای من هم می‌لرزید. باید آروم باشم. هری یک دستش رو روی دست‌های من که دورش حلقه شده بود گذاشت و دست دیگه‌اش رو لا به لای موهام برد. "غیرممکنه لویی. خودت رو اذیت نکن."

We’re both of us beneath our love, we’re both of us above
(هر دوی ما تحت تاثیر عشق هستیم، هر دوی ما تحت عشق هستیم)

همون‌طوری که دستش بین موهام بود سرم رو به طرف گردنش هدایت کرد. بوسه‌های گرم و کوتاهی رو گردنش گذاشتم‌.

Dance me to the children who are asking to be born
(با من برقص تا زمان تولد بچه‌هایی که منتظر ورود به این دنیا هستن)

Dance me through the curtains that our kisses have outworn
(با من برقص در میان پرده هایی که مدت ها شاهد بوسه هامون بوده اند)

"میشه این رقص تموم نشه، لو؟" هری ازم پرسید و با انگشت شستش دست‌هام رو نوازش کرد. کاش می‌شد تموم نشه، کاش می‌تونستم واسه همیشه هری رو تو آغوشم بگیرم و کنارم داشته باشمش.

Raise a tent of shelter now, though every thread is torn
(برای سرپناه خیمه ای بر پا کن، گرچه تار و پود آن پوسیده است)
Dance me to the end of love

"نمیشه." هری تو بغلم چرخید و کمی به چشم‌هام نگاه کرد. "هیچ‌وقت ترکم نکن لویی." با دلواپسی بهم نگاه می‌کرد. سرم رو تند تند تکون دادم. "هیچ‌وقت این کار رو نمی‌کنم. مطمئنم."

Dance me to your beauty with a burning violin
(با صدای سوزناک ویولن و زیبایی خودت با من برقص)

Dance me through the panic ’til I’m gathered safely in
(برای پایان دادن به ترس و رسیدن به امنیت با من برقص)

ازم فاصله گرفت و تنهایی رقصید. دور خودش می‌چرخید، دست‌هاش رو تکون می‌داد و آهنگ رو از حفظ می‌خوند. خیره کننده و تماشایی!

Touch me with your naked hand, touch me with your glove
(با دست های برهنه و یا با دستکش هایت مرا لمس کن)

همزمان که می‌رقصید، بهم نزدیک شد و دست‌هاش رو دو طرف صورتم گذاشت. به بوسه کوتاهی دعوتم کرد و من همراهیش کردم.

Dance me to the end of love
(تا آخر عشق با من برقص)

سرش رو به سینه‌ام تکیه داد و دست‌هامون مثل گل یاسی که درهم می‌پیچه، دورهم پیچیده شد.  "عاشقم لو. تا آخر عشق با من می‌رقصی؟" تعللی تو جواب دادن نداشتم چون اصلا دلیلی واسه مکث وجود نداشت؛ می‌تونستم حس کنم که اسم این حسم عشقه. "می‌رقصم."

ما وقتی پیش بقیه برگشتیم، از مامان و بابای هری اجازه گرفتیم که هری شب رو اینجا بمونه. باباش هنوز ازش دلخور بود و قبول نمی‌کرد ولی وقتی خاله باهاش صحبت کرد، کمی نرم‌تر شد و اجازه داد. مهمون‌ها رفتن و حالا من بودم و هری، تو اتاقم، دوتایی.
رو تختم رو به روی هم دراز کشیده بودیم. "اگه من امسال دانشگاه قبول بشم رابطه‌مون تموم میشه؟" این سوال واقعا ذهن منو درگیر کرده بود.
"تموم که نمیشه، البته امیدوارم که نشه. فقط مجبوریم تا یک سال از راه دور باهم ارتباط داشته باشیم تا من هم سال بعدش بتونم بیام پیشت."
"و بعدش ما باهم زندگی می‌کنیم؟" من همچین چیزی رو تو خوابم هم نمی‌بینم.
"تو اون یک سال تو می‌تونی هم درس بخونی و هم کار کنی و من هم بعدا که خواستم بیام پیشت از بابام کمی پول قرض میگیرم تا بتونیم یه خونه بخریم، و بعد که دستم رفت تو جیب خودم، پول رو بهش پس میدم."
"بعدش چی؟ وقتی درسمون تموم بشه که باید برگردیم اینجا."
"لویی از الان نمیشه چندین سال آینده رو پیش‌بینی کرد؛ شاید کارمون تو همون لندن جور بشه، شاید هم نه. این‌قدر به بعدش فکر نکن، بیا فقط از مسیر لذت ببریم تا وقتی باهمیم."
و ما هم همین کار رو کردیم، بدون فکر کردن به این‌که فردا چی میشه و ممکنه چی پیش بیاد.

'ما تحت‌تاثیر عشق بودیم. آن‌قدر که حتی متوجه فلاکتی که در حال دست و پا زدن در آن بودیم، نمی‌شدیم. کور و کر شده بودیم و بی‌احتیاط. دریغ از ذره ای از اهمیت دادن به زندگی واقعی‌مان.'

Continue Reading

You'll Also Like

1.3M 58.2K 104
Maddison Sloan starts her residency at Seattle Grace Hospital and runs into old faces and new friends. "Ugh, men are idiots." OC x OC
109K 3.3K 26
Falling is about Maria's journey of courage, love, and fear as a woman haunted by her past slowly falls for Jonathan Crane. Which leads her to a life...
16.7K 2.2K 18
هری در هم شکسته! . . . . . لویی هیچ حس مسئولیتی نسبت به هری نداره! Highest rank #1 Thanks depressed smolders bean for your permission<3
1.1M 37.8K 63
𝐒𝐓𝐀𝐑𝐆𝐈𝐑𝐋 ──── ❝i just wanna see you shine, 'cause i know you are a stargirl!❞ 𝐈𝐍 𝐖𝐇𝐈𝐂𝐇 jude bellingham finally manages to shoot...