𝓜𝓾𝓽𝓾𝓪𝓵 𝓵𝓸𝓿𝓮

By jun_melika

27.4K 4.7K 1.1K

کاش آدما عاشق کسی میشدن که عاشقشونه نه من عاشق تو نه تو عاشق اون🖤🍂 More

𝑴𝒖𝒕𝒖𝒂𝒍 𝒍𝒐𝒗𝒆
𝕄𝕦𝕥𝕦𝕒𝕝 𝕝𝕠𝕧𝕖
ꪑꪊ𝕥ꪊꪖꪶ ꪶꪮꪜꫀ
𝑀𝓊𝓉𝓊𝒶𝓁 𝓁𝑜𝓋𝑒
𝙼𝚞𝚝𝚞𝚊𝚕 𝚕𝚘𝚟𝚎
𝕸𝖚𝖙𝖚𝖆𝖑 𝖑𝖔𝖛𝖊
ᴍᴜᴛᴜᴀʟ ʟᴏᴠᴇ
ᎷᏬᏖᏬᏗᏝ ᏝᎧᏉᏋ
🄼🅄🅃🅄🄰🄻 🄻🄾🅅🄴
ⓜⓤⓣⓤⓐⓛ ⓛⓞⓥⓔ
ᴍᴜᴛᴜᴀʟ ʟᴏᴠᴇ
اطلاعیه
ᗰᑌTᑌᗩᒪ ᒪOᐯE
ʍʊȶʊǟʟ ʟօʋɛ
₥Ʉ₮Ʉ₳Ⱡ ⱠØVɆ
ᗰ𝐮ⓣU𝔸𝕃 l𝕠𝕧𝐞
MǗ𝔱υA𝔩 𝐋σvẸ
๓𝐮т𝕌卂Ł ℓ𝐨𝓥ε
MỮ𝐭ᑌÃ𝓛 ℓOν𝕖
mυ𝓽𝕦𝐚𝔩 𝓛Ỗ𝓿𝔼
𝕄υ𝕥UΔⓛ 𝐥𝐨ν𝕖
توضیح
ᗰu𝕋𝕦αˡ ⓛⓞⓋ𝒆
ناراحتی
mᑌ𝐓𝓤𝔸Ⓛ ˡᗝᐯε
مهم
м𝐮Tⓤ𝐀𝐥 ᒪόⓋⓔ
Mutual love
مهم ^^
The last part
فیک جدید
عااام پارت جدید

M̶u̶t̶u̶a̶l̶ ̶l̶o̶v̶e̶

862 162 32
By jun_melika

معنی اهنگ ربطی به داستان نداده اما خب من رو این اهنگ قفلی زدم و راستی مرسی بابت حمایت های قشنگتون 🖤💙

Jimin

با صدای تق تق بیدار شدم
ودف کی آخه میتونه باشه ؟
ولش کن هرکی باشه ببینه من جواب نمیدم میره خونشون
دوباره صدای تق تق اومد
عصبی سمت در رفتم
با اخم : چی از جونم من میخوایی
که با قیافه سونگ و همسرش و دکتر کیم روبه رو شدم ناخداگاه لال شدم
با تعجب : شما اینجا ! چجوری اومدین ؟

سونگ با زد زیر خنده : معلومه احمق با هواپیما
چه سوال چرتی پرسیدم -_-
سو نونا اومد داخل سوییت و پشت سرش سونگ هم اومد داخل اما دکتر کیم با لبخند ملیحی گفت : میدونی چند دقیقه پشت در منتظر توعه فسقلی بودیم !
با شرمندگی معذرت خواهی کردم
و دکتر کیم هم وارد سوییت شد
خواستم در رو ببندم که چشم خورد به همون مرتیکه هوووف اسمش چی بود ؟
چرا هر وقت اسمش رو میخوام اسمش یادم نیست ؟
یهو با هم چشم تو چشم شدیم قلبم انگار اون نگاه رو میشناخت
اما چشم ازش برداشتم و درو بستم
برگشتم داخل
سو نونا یهو اومد گوشم کشید با اخم گفت : مگه صد دفعه بهت نگفتم لباسات انقدر پخش و پلا نکن و جمع کن !؟

با چهره ایی جمع شده گفتم : اییی نونا گوشممم

سونگ اومد سو نونا از من جدا کرد و منو بغل کرد : یاااا سو چرا موچی مو میچلونی؟

با کلافگی خودم ازش جدا کردم و گفتم : بسته لطفا ولم کنید

دکتر کیم با خنده گفت : اوووو مثل اینکه ما اینجا یه موچی بد اخلاق داریم

سونگ با خنده گفت : مین ولش کن الان پاچمون میگیره

دکتر کیم با لبخند گفت : باشه من هنو خستم حوصله غذا خوردن هم ندارم فقط میخوام لش کنم

با تعجب گفتم : واو دکتر کیم لش کنی مطمئنی؟

سو با خنده گفت : این تازه اولشه جیمین

دکتر کیم به سمت در اتاق رفت با اخم گفتم : دکتر کیم چرا داری میری بیرون * به سمت تخت اشاره کردم * تخت که اونجاس !

سونگ با لبخند گفت: ما خودمون سوییت جدا گونه گرفتیم

اهانی گفتم و از دکتر کیم خداحافظی کردم

رفتم رو تخت نشستم که سو اومد کنارم و گفت : جیمین تو خوبی ؟ کسی اذیتت نمیکنه ؟ اون پسره کیه ؟

با لبخند گفتم : بخدا خوبم نونا اون پسره هم فک کرده کیه هرکاری کنه من بی جواب نمیزارم !

سو خنده آرومی کرد و گفت : خب اسمش چیه ؟

با اخم گفتم : یااااااا نونا چرا جوری میگی اسمش چیه انگار میخوام باهاش رل بزنم

با شنیدن صدای خنده سونگ و سو رومو اونطرف کردم

اما با شنیدن اینکه سونگ گفت * میرم به خونه سری بزنم * رفت بیرون

برگشتم سمت سو : چیزی شده نونا ؟

سو با غم گفت : به سونگ چیزی نگو اما من آزمایش دادم و نمیتونم بچه دار بشم و سونگ هم عاشق بچه هاس نمیدونم بهش چی بگم هر دفعه ازم میپرسه نتیجه آزمایش چی بوده من یه جوری بحث عوض میکنم

با تعجب گفتم : نونا مطمئنی سونگ نفهمیده ؟

با بهت برگشت سمتم و گفت : چیییییی؟

با اخم گفتم : نونا اون یه دکتره و با بقیه دکترا در ارتباطه فقط میتونه ازشون یه سوال کنه کل اطلاعات زیر دستشه !

سو با اخم بلند شد : باید برم پیشش و ازش سوال کنم من میرم دنبال سونگ !

با لبخند کوتاهی گفتم : مراقب خودت باش نونا

سو با لبخند کجی سرتکون داد و رفت

همین که سو نونا رفت بیرون گوشیم زنگ خورد جواب دادم
_ سونگ چیزی شده ؟
+ نه چیز خواستی نیست فقط بیا رستوران خیلی فقط کنار هم غذا نخوردیم !
_ باشه سونگ زودی میام
+ یا یا بچه پرو من 5 سال ازت بزرگترم !
_ هعی سونگ اینجا آمریکا عه و تو دیگه هیونگ من نیستی تازه قیافه ات انگار از من کوچکتره!
+ بچه پروووو رو نگا کنااا
_ اومدم سونگ هیونگگگگگگگ
+ کر شدم بچهههههههه
_ یا مرتیکه من بچههههههههههه نیستممممم
+ باشه آقای بزرگ بیا پایین

و قطع کرد
رفتم یه حموم سریع کردم و لباس پوشیدم
گوشیم برداشتم و از سوییت زدم بیرون
به سمت آسانسور رفتم دکمه رو زدم منتظر موندم که بیاد
بعد از 5 دقیقه اومد وارد اتاقک شدم که با اون مرتیکه اووووف اسمش چی بود ؟
جونکوک؟
با چشماش داشت منو می‌خورد

با پوزخند گفت : دقت کردی ما تاحالا بهم معرفی نشدیم ؟

دلم میخواست بگم به جهندم اما یه چیزی تو قلبم انگار گمشده ش پیدا کرده و نمیذاشت کاری کنم

دستش سمتم دراز کرد و با لبخند گفت : جئون جونکوک

چرا لبخندش انقدر قشنگ بود ؟
چرا انقدر خوشگل بود ؟
چرا انگار میشناسمش؟
چرا این حسا رو نبست بهش دارم ؟

یهو با نیشخند گفت : دید زدنت تموم شد ؟

سرم تکون دادم دستم گذاشت تو دستش: پارک جیمین خوشبختم از اشناییت

با لبخند گفت : منم خوشبختم جوجه رنگی
و سریع از آسانسور رفت بیرون
چرا لبخندش انقدر قشنگ بود ؟
این چه حسیه که من دارم ؟

با زنگ خوردن گوشیم از بهت در اومدم

دکتر کیم بود

+ یااا فسقلی کجایی سه ساعته منتظر تویی ام
_ او ببخشید دکتر کیم الان میام
+ بدو بیا

دکمه لابی رو زدم

دوباره تو فکر رفتم
من برای اولین بار اون پسر رو تو هتل دو شب پیش دیدم اما چرا خیلی وقته میشناسمش؟
چرا وقتی میبینمش قلبم تند تند میزنه ؟
چرا وقتی لبخند میزنه قلبم ناخداگاه وایمیسته؟
چرا ؟

با رسیدن آسانسور ازش خارج شدم و وارد لابی شدم
و به سمت رستوران رفتم
با دیدن دکتر کیم رفتم به سمت میز
و کنارش نشستم و روبه روم هم سونگ و نونا بودن

سو با لبخند گفت : خب موچی چی سفارش میدی ؟

با خنده گفتم : موچی دارن ؟

و همه زدیم زیر خنده که

یهو چشم خورد به جونکوک با چند نفر دیگه رو میزی که دقیقا کنار ما نشستن

قلبم دوباره تند تند میزد
اما چرا ؟
ناخداگاه گریه ام گرفت

دکتر کیم با اخم گفت : خوبی جیمین؟
با گریه سرم گفتم : نه

قفسه سینه داشت میسوخت دستم گذاشتم اونجا و فشاردادم و خم شدم روی پاهام

چرا میسوزه ؟

سونگ با اخم : جیمین عزیزم منو نگا کن جیمین

ومن تنها چیزی حس میکردم درد و سوزش بود قلبم داشت خیلی تند تند میزد

صدای فریاد و سونگ و سو میشنیدم اما نمیتونستم هیچ عکس العملی نشون بدم
خاصیت خاطره اینجوریه که تو ناممکن ترین وقت ها میاد سراغت و لهت میکنه حتی وسط خندها کنار رفیقات

اما یهو من موندم سیاهی

Junkook

مثل اینکه قضیه قتل های زنجیره ای هنوز تموم نشده بود و مجبور شدم جلسه اصراری برگزار کنم

با اخم به سمت تیم گفت : برام مهم چی میشه فقط اون قاتل زنده پیدا کنید
و پایان جلسه اما چانیول تو بمون

منتظر موندم همه از اتاق جلسه خارج شدن
و حالا فقط من و چان موندیم
با اخم گفتم : چان بهم اطلاعات باشه

چان با نیشخند گفت : عاشق شدی ؟

با اخم بلند فریاد زدم : چاننن

چان باخنده گفت : باشه الان میگم چرا حار میشی ؟
رفت نشست رو صندلی و گفت : اون اتاق به نام پسری به نام پارک جیمین رزو شده 26 ساله در کره جنوبی در بوسان به دنیا اومده دو سال پیش پدر و مادرش به دلیل نامعلومی ترک کرده خواهرش دو سال پیش تو تصادف از دست داده و هیچ خلاف غیر قانونی نداره راستی دوسال پیش داخل بیمارستان به مدت 18 ماه بستری بود که به دلیل نارسایی کلیه عمل داشت و بعید میدونم واقعا نارسایی کلیه باشه چون من تحقیق کردم نارسایی کلیه ته تهش 9 ماه طول میکشه که بهبود پیدا کنی و به چیز جالب تری هم دست پیدا کردم دکترش زنی به کیم مین جونگ هست و دکتر دومش به نام یو سونگ هو هست که داخل همون هم اتاقی رزو کردن حتی زن دکتر سونگ هم هست و خب همین

با اخم سری تکون دادم و گفتم : ممنون میتونی بری

خانوادش دوسال پیش ترک کرده و دقیقا تو همون سال خواهرش مرده و خودشم به دلیل نامعلومی عمل داشته چی میتونه باشه که اینجوری داره پنهون کاری میکنه !

با اخم به سمت هتل راه افتادم کل راه به فکر اون پسره بودم
وارد آسانسور شدم یعنی دليلش چی میتونه باشه
خواستم خارج شم که باهاش روبه رو شدم
خودم بهش معرفی کردم در کمال تعجب اونم دست تو دستم گذاشت و خودش معرفی کرد پارک جیمین چه اسم قشنگی

سریع از آسانسور خارج شدم لباسام عوض کردم و رفتم به سمت رستوران
میزی که چان و کریس و سهون نشسته بودم نشستن که متوجه شدم جیمین هم با دوستاش میز کناری ما هستن

باهاش چشم تو چشم شدم ولی سریع نگاش گرفت

سهون با نیشخند گفت : واو افسر سرد ما عاشق شد

خواستم جوابش بدم که یهو یکی داد زد " جیمین عزیزم با من بمون نخواب "

با تعجب برگشتم سمت میز جیمین دیدم با درد داره گریه میکنه

چیشده ؟
بلند شدم رفتم سمتش
مرد که بالا سرش بود گفت: آقا لطفا کمکش میکنید ببریم تو ماشین
سری تکون دادم
خیلی آروم بغلش کردم
به چان و سهون و کریس اشاره دادم که همراهم بیان

به سمت ماشین خودم رفتم سهون در رو باز کرد جیمین گذاشتم صندلی عقب خودم سریع سمت نشستم و همون مرده نشست سر جیمین گذاشت روی پاهاش شروع کرد باهاش حرف کرد و یه زن هم اومد جلو نشست
کریس و چان و سهون سوار ماشین کریس شدن که زن هم همراشون سوار شد

مرد با گریه گفت: جیمین عزیزم چیشد تورو میتونی جواب منو بدی ؟.

زنی که جلو بود با نگرانی عقب نگاه کرد و گفت : سونگ قفسه سینه اش ماساژ بده

برگشت سمت من و گفت : آقا لطفا برید بیمارستان دوید !

سری تکون دادم به همون سمت گاز دادم
بعد از 15 دقیقه رسیدم

زن از ماشین پیاده شد و به سمت پرستار گفت : من دکتر کیم رئیس هیئت مدیره و اون دکتر یو مدیریت بیمارستان هست
و با برانکارد اومد جیمین گذاشت روش و رفتن داخل بیمارستان و اون مرده پشتشون دوید

از ماشین پیاده شدم با بچه ها و یه زن وارد بیمارستان شدیم
زن رفت سمت پذیرش و گفت : دکتر کیم و دکتر یو بهمراه پارک جیمین کجا رفتن

پرستار احترام گفت : قسمت VIP مراقبت های ویژه

باهم به همون سمت رفتیم
وقتی رسیدیم زن با گریه گفت : چه اتفاقی افتاده؟

همون زنه که با من اومد گفت : ریه اش زخمی شده این یعنی پیشرفت بیماری

زنی که حالا اسمش فهمیدم سو بود با فریاد گفت : یعنی چی پیشرفت بیماری پس شما دوسال پیش چیکار کردید مگه اون چیز فاکی رو از بدن این بچه جدا نکردید؟

مرده با اخم گفت : سو آروم باش ممکنه چیز دیگه ایی باشه

سو با اخم گفت : و اگه همون هاناهاکی باشه ؟

زن که دکتر بود گفت: احتمالش کمه ولی اگه اون باشه دیگه نمیتونه عمل کنه و اون لعنتی هم که مرده پس این یعنی مرگ جیمین !

و یکدفعه صدا بوق دستگاه بود که اومد !

=============
من دیگه نمیتونم انتخاب دوم تو باشم ...نه وقتی که تو انتخاب اولمی.

Everwood
==============

دکتر سونگ و همسرش سو

دکتر کیم مین جونگ

این جونگکوک هست شوهر خواهر جیمین!!!!


جئون جونکوک افسر FBI

و جیمینی

نظری انتقادی چیزی ؟
این جونگکوک یا اون یکی؟
از روند داستان رازی هستید
و بوم شمارو توو خماری گذاشتم وی شیطانی میخندد
راستی نظرتون راجب آپ چیه هفته یکبار یا هینجوری بمونه ؟
بوس به کله هاتون 😙
راستی دوست دارید جونگوک قبلی رو برگردونم ؟
اما باید بگم که اون برنگرده بهتره اون خیلی جیمین اذیت کرد 🙁🤏
امتحانات هم که حضوری شد 🤧
1851 کلمه 💕

اگه دوست دارید ادامه پیدا کنه ووت و کامنت یادتون نره 🙃🙂

Continue Reading

You'll Also Like

121K 8.4K 16
⚠️هشدار: این فن فیکشن شامل صحنه های باز جنسی، روابط خشن، بی دی اس ام(BDSM)، تجاوز، الفاظ به شدت رکیک(درتی تاک) و فضای تیرست! کیم تهیونگ، برده جنسی جد...
72.5K 5.5K 31
نام: همسر سابق من 💫 کیم تهیونگ ، مافیای بد نام کره و آسیا و یه عاشق مهربون برای همسرش جئون جونگکوک یه دانشجو که در اواسط داشجوییش با کیم تهیونگ قرار...
16.1K 511 7
√وانشات √فقط اسمات √در دو ورژن ویکوک و کوکوی شروع = 3 آوریل 2024 پایان = فعلا بی انتهاست
111K 12.3K 37
نام: الهه من 💫 و آلفا زیر ساحل شب زیر نگاه های خیره ستاره ها خودش رو مهمون سرخی لب های الهه اش کرد کاپل: کوکوی ، سپ وضعیت در حاله آپ ژانر: امگاورس...